![]() |
برنامه ریزی خانم های شاغل - نسخهی قابل چاپ +- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com) +-- انجمن: خانمانه ها (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=28) +--- انجمن: پیشرفت شغلی و درسی بانوان (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=32) +--- موضوع: برنامه ریزی خانم های شاغل (/showthread.php?tid=7) |
RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - Rose - ۱۴۰۰/۵/۲۳ آره نونا جان دقیقا می فهمم حرفاتو... من خیلی وقتا دچار افسردگی میشم که من قبل بچه چیکار می کردم ![]() RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - niky - ۱۴۰۰/۵/۲۳ من هر دو سبک رو تجربه کردم. هم خانه داری هم شاغل بودن. البته وقتی خانه دار بودم باز تو دانشگاه تدریس پاره وقت داشتم و پروژه هم تو خونه انجام میدادم. ولی کار فول تایم نداشتم. اما علاوه بر ورزش و رسیدگی روزانه به خودم و مطالعه بازم وقت اضافه داشتم. همیشه در جریان اخبار اقتصادی بودم و در مورد وام و وضعیت بازار و سرمایه گذاری اطلاعاتم به روز بود و برنامه ریزی مالی با من بود. عاشق تمیزکاری و آشپزی و شیرینی پزی هم بودم. فقط مشکلم این بود که تو خونه که بودم مدام گیر میدادم یه جا رو تمیز کنم یا خیلی دلم میکشید دستور غذا و کیک جدید امتحان کنم. از این بابت همیشه مشغول و خسته بودم. الان که شاغلم، همون کارهای خانه داری و آشپزی رو میکنم. ولی خیلی کم و فقط آخر هفته. داخل هفته فقط میرم سر کار. برنامه ام خیلی منظم تر شده. روتین ورزش و مراقبت پوستی رو خیلی بهتر انجام میدم. لذت بخش ترین کار هم اون تایمی هست که آخر شب خسته تو تخت کتاب میخونم و از روزم راضی بودم. یه موقع هایی هم حالم سر جاش نیست، به خودم فشار نمیارم. نمیرم سر کار یا دیرتر میرم. طبق برنامه ام جلو نمیرم و مثلا ورزشم رو هم کنسل میکنن. میمونم خونه هرکاری دلم خواست میکنم. ولی خیلی خوب میشد اگه همیشه یه روز وسط هفته تعطیل بود که یه استراحت کوچیک داشته باشیم و روزهای پریودی هم تعطیل بود.. حالا که شاغلم، چالش های شغلیم و ارتباطم با همکارام هم یه جنبه های دیگه ای از خودم رو بهم نشون داده و خیلی به رشد فکریم کمک میکنه. اون حس درامد داشتن هم خیلی حس خوبیه... اما باز بستگی به نوع کار هم داره. و اینکه مثل همه چیز افراط و تفریط خوب نیست. خودم نه از سبک زندگی آدم هایی که کلا تو فکر کار و شغلشون هستن خوشم میاد ونه میتونم سبک زندگی آدم هایی که از صبح تو خونه پای سریال هستن رو درک کنم. اما جریان بچه کوچیک داشتن خیلی فرق داره. تو اطرافیانم دیدم که چقدر بچه کوچیک داشتن سخته. مخصوصا شب بیداری هاش. واقعا هیچ کاری ارزشمندتر از تایمی که با بچه میزارین نیست. RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - (کژال) - ۱۴۰۰/۵/۲۳ دوستان من همه نظراتتون رو خوندم. رز عزیز با اون قسمت حرفات که فرهنگ ما ترکیب مسخره ای از سنت و مدرنیته هست کاملا موافقم من هم شاغل بودم هم خانه دار. البته تو خانه داریم هم دورکاری میکردم و کلا بیکار نبودم من نظرم برعکس شماست. به نظرم خانم های خانه دار خیلی شادتر هستن. جوون تر و سالم تر هستن حداقل در مورد من که اینطوری بود من زمانی که شاغل بودم فکر میکرم خیلی سرمایی هستم. همیشه فکر میکرم سینوزیت حاد دارم.همیشه فکر میکردم مقاوومت بدنم در برابر سرماخوردگی خیلی کمه. چون من معلمم و ساعت کاری ما 7 هست. یعنی باید 7 مدرسه باشم. برای همین 6 از خونه میزدم بیرون .نمیرسیدم خونه صبونه بخورم. ماشین هم نداشتم. 1ساعت ناشتا تو خیابون بودم. دنبال اتوبوس میدویدم در حالی که هوا هنوز تاریک بود. 10 تا لباس رو هم رو هم میپوشیدم. با شال گردن و کلاه. فقط چشام بیرون بود. 1.5 ساعت سر کلاس درس میدادم و با 30 تا بچه سر و کله میزدم که زنگ تفریح برسم یه لقمه نون پنیر بخورم. الان که خانه دارم نسبتا، ساعت 9 تازه از رختخواب میام بیرون . ده بار در یخچالو باز میکنم تا صبونمو انتخاب کنم و چایمو کنار شوفاژ میخورم. تازه فهمیدم نه سرمایی هستم نه سینوزیت حاد دارم و نه مقاومت بدنم در برابر بیماری کمه. وقتی شاغل بودم فکر میکردم خیلی سردم. همش تو سایتا و پیجا دنبال درمان میل جنسی بودم. بعد که خانه دار شدم تازه فهمیدم من سرد نبودم. فقط خسته بودم. انجام همزمان کار بیرون و کار خونه و کم خوابی انقد جسممو خسته میکرد که نمیخواستم شوهرم انگشتش به من بخوره. از وقتی ساعت کارمو کم کردم و به لطف کرونا دورکار شدم واقعا کیفیت زندگیم بهتر شد خونم همیشه تمیزه(البته قبل بارداری).غذام به موقع امادس. شوهرم میاد خونه وسایل پذیرایی آماده کردم و خودم مرتبم و با هم فیلم میبینیم. واقعا خانم های خانه دار فشار کمتری رو تحمل میکنن. شاغل بودن دو برابر از ادم انرژی میگیره. تازه تو این مدت به خاطر کرونا مسافرت و مهمونی و باشگاه و استخر هم نرفتم با تجربه این چند سالم، حاضرم با پول کمتر و استقلال کمتر و پیشرفت اجتماعی کمتر زندگی کنم ولی یه خانم شاغل تمام وقت نباشم. راستی من تا حالا خانومی ندیدم که مثلا کارمند بانک باشه و خوشحال باشه. مگه میشه از 7 صبح تا 3 عصر با مردم سر و کله بزنی و بعد بری تو خونه وایسی پای گاز و خوشحال باشی؟؟؟ RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - nona - ۱۴۰۰/۵/۲۳ کژال جان الان کاملا حرفات رو درک میکنم اما بذار نی نیت به سلامتی به دنیا بیاد واقعا میبینی همه چی قبل از بچه شوخی بود، البته شاید هم فقط برای بعضیا مثل من و رز که دست تنهاییم اینطوره. ایشالا برای شما خیلی خوب و خوش و راحت بگذره عزیزم کلا هر آدمی اونطور که خودش دوست داره و راحته باید زندگی کنه، گاهی اوقات هم که از سر ناچاریه ولی امیدوارم هرکی شاغله شاغل خوشحال باشه هرکیم خانه داره خانه دار خوشحال باشه RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - نسیم64 - ۱۴۰۰/۵/۲۳ من همه نظرات رو خوندم. به نظرم مقوله بچه داری یه بحث جداست اما بین خانه داری و شاغلی , واقعا خانم های خانه دار وقت ازاد خیییییلی بیشتری نسبت به خانمهای شاغل دارن.مثل روز روشنه دیگه نیاز به اثبات نیست حالا اینکه بخوای هرروز یه غذای جدید شیرینی کیک بچه داری تمیزی خونه فیلم و کتاب و زبان و خرید انجام بدی , خب بله وقت کم میاری.اما در حالت نرمال که بخوای غذای روتین و تمیزی خونه باشه نه وقت کم نمیاری , میرسی تی وی و کتابتم بخونی من شاغلم .بچه ندارم.از ساعت شش و نیم تا یک و نیم که برسم خونه , سر کار هستم.اما واقعا وقت کم نمیارم چه برسه از صبح خونه باشم. به نظرم بسته به نگاه ادم به زندگی داره, یکی میره سرکار میگه دارم معذرت میخوام حمالی میکنم, خسته شدم کوفته شدم.چرا باید کار کنم؟ خب این ادم از شاغل بودنش لذت نمیبره.یکی هم توخونه میگه چرا همش من بشورم بسابم؟ من همش خونم من فرسوده شدم من داغون شدم.خب این ادم هم از خانه داریش لذت نمیبره.در صورتیکه عکس این مورد هم صادقه.کسی که میره سرکار و کارشو دوست داره و احساس مفید بودن میکنه و از اینکه دستش تو جیبشه خوشحاله از اونطرف خانمی هم که خونست با عشق غذا درست میکنه کار خونه میکنه به باشگاه و خودش و زندگیش میرسه , احساس خوب بودن داره تازه هرچی بخواد همسرش براش فراهم میکنه.میخوام بگم هر کی یه مدلیه.نمیشه بگی خانه دار دور از جون تنبل و بی خاصیته و شاغله رباتیه که فقط کار میکنه فقط و فقط بسته به نوع نگاه ادم به زندگی داره میگم , بحث بچه داری اونم بچه کوچیک جداست لطفا صحبت های منو کسی به خودش نگیره , به طور کلی نظرمو گفتم ![]() چقدر حرفیدم RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - نسیمه جااان - ۱۴۰۰/۵/۲۳ بسیار عالی نسیم جان،خیلی درست گفتی ،لذت بردم از این تفسیر RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - tinaaa91 - ۱۴۰۰/۵/۲۳ منم شاغلم از صبح تا 5عصر سرکارم خیلی هم ناراحتم ازینکه به کارای خونه نمیتونم برسم تا بیام کارار رو تموم کنم ساعت12شده وای به روزی که خریدا زیاد باشه کلا از وقتی ازدواج کردم فقط 2هفته که کرونا گرفته بودم خانه دار بودم که خیلی هم راضی بودم حالا میدونم باید برنامه ریزی کرد هرروز یه قسمت از کار خونه رو انجام بدم ولی این خستگی و کم خوابی نمیزاره که ولی من یه مدت طولانی بعد درسم کار نکردم خیلی بهم خوش گذشت واقعا خیلی خوب بود باشگاه و گشت و گذارم به راه بود اگه اون موقع ازدواج میکردم هیچوقت نمیرفتم سرکار ولی وقتی تازه رفته بودم سرکار ازدواج کردم همه پولم هم میرفت بابت هزینه ها ولی با نسیم کاملا موافقم قضیه بچه یه چیز دیگس اصلا ربطی به خانه داری نداره خیلی خوب مطلب و گفتی من خواهرشوهرام خانه دارن همیشه خونه مرتب دارن هروقت خاستن میرن مسافرت من اگه بچه دار شم دیگه سرکار نمیرم همین الانم بعضی وقتا خیلی خسته میشم میگم برم استعفا بدم ولی خوب الان شوهرم ازم توقع نداره خونه مرتب باشه همیشه یا اینکه غذا همیشه درست کنم یا مثلا لباساشو خودش اتو میکنه نمیدونم کدوم بهتره ولی به قول خواهرم خانه داری یه کار تکراری میشه کسی هم قدر کار خونه رو نمیدونه میگن همش خونس دیگه باید خونه تمیز باشه اگرم بچه باشه میگن یه بچه که کاری نداره RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - nona - ۱۴۰۰/۵/۲۳ نسیم جان دقیقا درسته کارای روتین عادی واقعا وقتی نمیبره تمیزکاری هفتگی ناهار شام عادی حتی با شغل فول تایمم با مشارکت همسر میشد کامل انجامش داد الان با بچه کوچیک هم میشه انجامش داد اما یه سری خانه داریا مثل چیزیکه رز جان گفتن واقعا سخته بنظرم اصلا اون کدبانوگریه نه خانه داری معمولی اینکه هر روز نظافت کنی غذاهای متنوع درست کنی کیک و شیرینی بپزی و … واقعا یه شغله بنظر من هم. من به شخصه همچین کسی دورو برم ندیدم تو خانواده همه یا شاغلن و کارای روتین رو انجام میدن یا خانه دار عادین ووقتشونو با تفریح و باشگاه پر میکنن که خب مشخصا میشه وقت آزادی که به این کار تخصیص داده میشه. اما همونطور که گفتی بچه کوچیک کلا برنامش متفاته اصلا زندگی قبلیت در صورت اشتغال بیرون از خونه و یا خانه داری در سطح حرفه ای متحول و زیر و رو میشه البته الان نه اینکه بگم شاخ غوله ها اینم به هر حال انتخاب خود آدمه و واقعا شیرینی خودشو داره به شخصه در حال حاضربا هیچی عوضش نمیکنم اما واقعا خانمی که دست تنها مخصصا باشه خیلی سخت براش میگذره حداقل اون اوایل. اینو میگیم ه صرفا مامانای آینده بدونن چی در انتظارشونه ولی کلا برای اینکه از موضوع تا پیک دور نشیم من بگم که تا قبل زایمان خب دو جا کار میکردم یکی فول تایم و اون یکی ساعتی مجموعا متوسط ۱۵ ساعت از ۶-۶:۳۰ صبح میرفتم حدود ۹ شب برمیگشتم بعد برگشتم بلافاصله یه دوش کوتاه ، حالا بستگی داشت من زودتررسیده باشم یا همسرم ، غذا رو حاضر میکردیم ( معمولا طول هفته تا پنجشنبه دو سه بار من دو سه بارم همسر یه بارم حاضری و سفارش میدادیم. غذایی هم میپختیم برای فردا ناهار هم میبردیم با اینکه محل کارمون غذا میداد اما چون همسرم رژیم خاص داشت من هم کنی وسواسیم غذا میپختیم. پنجشنبه ها من تا ساعت ۳ عصر سرکار بودم که خب همسرم صبحانه ناهار رو زحمتش رو میکشید شام رو هم یا ایشون یا حاضری تهیه میشد. جنعه هم خودم معمولا ناهار شام رو میپختم صبحانه همسرم. نظافت هفتگیم که در حد تی و جاروبرقی وگردگیری همسرم زحمت میکشید مرتب کردن و نظافت سرویسا چون من میگم کمی حساسم حتما خودم هفتگی انجام میدادم. ماهانه هم دو نفر از شرکت خدمات میگرفتیم زحمت میکشیدن تمیز میکردن که خب تو دوران کرونا به سه ماه یکیار رسید. خریدارم هرکدوممون از سرکار میومدیم و میتونیتیم خرید کنیم انجام میدادیم و به اون یکی اطلاع میدادیم. خرید کلی هم از هایپر سه ماه یکیار با هم انجام میدادیم. اما الان خب من از هفته اول ( حدود روز چهارم پنجم) بعد تولد دخترم تنها شدم و خب به محل کارمم اطمینان داده بودم کارا رو انجام میدم . اون موقع هنوز صحبتهای رز جان رو با گوشت و پوست حس نکرده بودم یادمه روز اول شیک رفتم پشت میز ( دقیقا روز ششم زایمان) گفتم خب کارو شروع کنم یعنی نشون به اون نشون که روز اول حتی ده دقیقه هم نشد کار کنم یعنی دخترم اصلا آروم نبود کم کم بلاخره روشهای مختلف رو امتحان کردم مثلا بچه بغلم باشه کار کنم خب اون هم زیاد نمیتونستم از کت و کول میفتادم لپتاپ و بار و بندیل رو ببرم رو تخت که این روش عالی بود باعث میشد روزانه سه ساعت حدودا کار کنم چون تخت دخترم چسبیده بهم بود تا میخواست شروع به گریه کنه بغلش میکردم و همزمان کار میکردم خلاصه رفته رفته روشهای نوین کشف کردم چون خب کارم واقعا جوریه که اگه چند ماه کار نکنم از بازار کار عقب میفتم و واقعا هم عاشق کارمم. اما خب تبعاتش این بود که ماه اول درست نتونستم به خورد و خوراکم برسم و باعث کاهش وزنم شد متاسفانه اما از ماه دوم که خواب شب دخترم تنظیم شد دیگه مصمم شدم نظم بهتری بدم صبح بعد انجام کارای دخترم سریع یه صبحانه حاضر میکنم معمولا دخترم بغلمه که صبحانه رو میخورم. همزمان یا دخترم بغلم خوابه ( فعلا رو زمین و تخت طول روز نمیمونه) یا در حین شیر خوردن کارای شرکت رو انجام میدم. بعد تا شب که همسرم بیاد صبر میکنم وقتی اومد دخترم رو میدم بهش غذای شب و فردا ماهارو درست میکنم دخترمو حموم میبرم بعد هونه رو تاریک میکنم شیر میدم تا بخوابه ( حدود ۱۱ شب) دیگه ساعت ۱۱:۳۰ معمولا دخترم میخوابه میبرمش رو تختش و میام با همسرم شام میخوریم و یکم حرف میزنیم غذای فردا رو ظرف میکنیم و لباس و اینها مه دیگه روزانه هست میذارم شسته بشه و دیگه لالا تا صبح روز بعد ( البته این بین دو بار هم دخترم برای شیر پا میشه که هر بار با احتساب آروغ گرفتن ۴۵ دقیقه تا یک ساعت میشه) خلاصه این بود برنامه روزانه من آها وقتی طول روز بچه خوابه تو بغلم و کار شرکتم ندارم یه سریال و فیلم هم میبینم. بعدشم تو همون حالت بغل کتاب برای دخترم میخونم البته کتاب بزرگساله ولی خب صرفا برای شنوایی و دایره لغاتش میخونم و خب کتابیه که خودمم دوسش دارم باید برم براش جندتا کتاب کودک هم بخرم چون متاسفانه نه شعر کودک بلدم نه لالایی اینم انشای من بود مرنبط با موضوع تاپیک غلطای املایی هم که میبینید مربوط به اینه یه دستم بچه خوابه و با اون دست تایپ میکنم. زمامای آزاد دیگه هم که بچه خوابه تو بغلم و کاری نمیتونم بکنم مثل الان، که یا اینجام و یا تو نت میچرخم RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - Rose - ۱۴۰۰/۵/۲۳ بچه ها من اصلا حس نمی کنم این کارای من کدبانوگریه... چون تقریبا هیچوقت خونه م همیشه تمیز نبوده... هیچوقت برای مدت مثلا 3-4 ساعت، سینکم خالی نبوده... با اینکه واقعا خیلییییی توی خونه درحال بدو بدو هستم... ولی بخصوص بعد از بچه، مثلا همون سوسیس و پیتزای خونگی که می خوام درست کنم، باید برنامه ریزی کنم کی زمان خرید گوشت باشه، و تا بیارم خونه و بشورم و خرد کنم که سایز چرخ گوشت بکنم، انواع گوشت ها رو جدا بشورم، معمولا کنارش مثلا قلم و پای مرغ و دل و اینها هم می گیرم اونها آماده ی غذاها بشن، رسمی که توی خونه مون داریم هر سری که گوشت میگیریم یه کباب برگ داریم، باید مزه دارشون کنم... گوشت های مرغ رو خرد و جدا و مزه دار و فریز کنم... قشنگ یه نصف روز می بره... بعد باید حداقل 5-6 ساعتی بره توی فریزر، میشه شب، میفته به فرداش، بعد بخاطر حضور بچه باید هماهنگ کنم همسر باشه که کمک کنه وگرنه دست تنها نمیشه... بعد چون گوشت زیاد توی فریزر مونده بوده، چند ساعت باید یخش کم شه... بعد باید قشنگ 2-3 ساعت بذارم برای خرید و تفت دادن و پودر کردن ادویه هاییم که تموم شدن... بعد اندازه گیریشون... میشه فردا ظهرش سوسیس آماده اس تا اون خنک شه و من خمیر رو بگیرم و آماده شه و پیتزا کامل آماده ی خوردن شه، میشه ساعت 3-4 بعد از ظهر که با بچه شده تا 5-6 هم درگیریم یه وقتا هم سوسیس رو استراحت میدم و میفته فرداش... با کلی ظرف و کثیفی که بعدش جارو و تمیزکاری و دستمال کشی میخواد آخر شبم مثل مرده میفتم دیگه... ظرفها هم معمولا میفتاد برای فردا... ولی یه چالشی برای خودم از امروز گذاشتم که شب سینک تمیز باشه و کتری هم پر باشه... و شب هم زودتر بخوابم... اصلا کار راحتی نیست آدم توی خونه کارهای خونه رو انجام بده... کلی وقت میبره... یا مثلا من همیشه خریدام رو می شستم ولی آخر شب با همسر از خرید میومدیم و او میرفت استراحت می کرد و من میشستم و فردا که خشک میشد جاسامون می کردم و میچیدمشون... از همون اول ازدواج... ولی توی کرونا که بچه کوچیک دارم و خونه هم کوچیکه، قشنگ نصف روز بدووووو بدووووو فقط در حال خرید تنهااااااییییییی و همسر و پسر توی ماشین درحال وقت گذروندن چون نمیشه باهم بریم خرید، بعدش شستن و خشک کردن و چیدن و کنترل بچه که دست نزنه و نریزه و نپاشه و خریدا رو توی دهنش نکنه... فووووق العاده وقت گیره... اوفففف اصلا از خرید متنفر شدم... بسکه بعدش کار داره... اگه منظورتون خانمیه که توی خونه بخوره و بخوابه من اصلا ندیدم و هیچوقت همیچین حالتی رو توی خونه ی خودم نداشتم... من قدم به گاز نمی رسید آشپزی می کردم حتی مهمون میومد تا مامانم از سر کار بیاد من شام یا نهار میذاشتم... توی نوجوانی نذری رو جمع و جور می کردم... از اول ازدواج هم یا درحال مطالعه ی سنگین کنکورها بودم، یا دانشجو بودم، یا سر کار می رفتم، خونه نشینیم هم بعد از بچه بوده که خونه دار شدم و میگم به این صورتیه که گفتم... البته همین ترم گذشته هم به لطف کرونا، من یه روز در هفته کلاس هم داشتم و خیلییییی توی روحیه م تاثیر مثبتی داشت و انگار ظهر تازه از خواب بیدار شدم با اینکه از 7 بدو بدوهام شروع میشد که صبحانه بدم به همسر و پسر و بفرستمشون بیرون... برای همینه میگم کار بیرون در مقابل کار خونهو بچه هیچیییی نیست... من تصورم اینه که همه ی خانما همین کارا رو می کنن... چون خانمای شاغل معمولا دیرتر بچه دار میشن اما خانمهای خونه دار خیلی زودتر درگیر بچه و سختیش میشن... بالاخره یربه یر میشه به نوعی... دیگه نمی دونم چقدر از تصوراتم واقعیه... یعنی بچه هم نبود من تا پیتزا رو خودم تنهایی درست می کردم ولی خب خیلی راحت تر بود... بعد از بچه کار تزم معلق مونده و من دارم به بچه و خونه داری می رسم... در کل به نظرم خانما به ازای هر بچه حداقل 3-4 سال از پیشرفت جا می مونن و اگه دست تنها باشن در بهترین حالت درجا میزنن... وگرنه پسرفت هم می کنن... ولی برای خود من 2 سال اول خیلی مهم بود که فول تایم پیش بچه باشم و وقف او باشم... واقعا هم آثارش رو می بینم... که با این سن کمش فوق العاده راحته و بدون من هه جا می مونه پیش باباش و دوست های باباش می مونه (با باباش که میره بیرون میرن محل کارش و یه وقت کاری باشه که همسرم لازم باشه بره برای دقایقی می مونه پیش همکارای باباش...)، با همه مهربونه و می خواد ارتباط بگیره... حتی الان که باباش نمی تونه بره نون بگیره و من باید برم، صبح که بیدار میشه براش کلیپ میذارم و توضیح میدم که دارم میرم نون بخرم و فوری میام قبل از اینکه کلیپش تموم شه... واقعا بدون هیچ گریه و آه و ناله ای هم می مونه... با اینکه دیدم بچه هایی که توی تایم اضطراب جدایی، مراقب اصلی اونها رو جایی میذاشته و بچه حتی مهد نتونسته بره... تا 5-6 سالگی با جیغ و داد خونه ی مامان بزرگاش می مونده وووو... خلاصه که بچه بزرگ کردن فداکاری فوق العاده ای می خواد... اگه دوست دارید وویس های صفر تا سه سال دکتر هلاکویی رو گوش بدید ببینید چقدر اون دو سه سال اول مهمه... چقدر مادری که توی تایم 6 تا 18 ماه دائم پیش بچه هست، داره کار بزرگی می کنه (حتی ممکنه اطلاعاتی هم نداشته یا مجبور بوده ولی تاثیرش در عزت نفس، استقلال و شجاع بودن بچه، غیر قابل انکاره... و می بینیم خیلی بچه ها رو که مامان خونه دار داشتن ولی از نظر روحی خیلییییی حالشون خوبه، خودشون رو دوست دارن، شرایط زندگیشون رو دوست دارن... فوق العاده اعتماد به نفس و عزت نفس دارن و همه ی اینها برمیگرده به حضور مراقب اولیه که معمولا مادره در اون 2 سال اول...)... خلاصه که توی خونه نشستن از چندین جهت سختی های خودش رو داره و حتی گیس گلابتون می گفت خیلی از مراجعاش (ایشون فقط به خانم های موفق با تحصیلات و درآمد بالا مشاوره میده) اعتراف می کنن که بخاطر فرار از بچه داریه که اصرار به برگشت به سرکارشون دارن... باورم نمیشد ولی الان می فهمم که سر کار بودن حتی کارهای صحرایی، خود خود زنگ تفریحه چه برسه پشت میز نشستن و کارمند بودن که خیالت بابت خیلی چیزا راحت باشه... به نظرم خیلی در حق خانم های خونه دار اجحاف میشه و من خودم تازه به همچین موضوعی رسیدم... RE: برنامه ریزی خانم های شاغل - nona - ۱۴۰۰/۵/۲۴ رز جان این کارایی که شما انجام میدی خانه داری خرفه ای یا همون کدبانوگریه، خانه داری عادی اینه که صبحانه ناهار شامی پخته بشه ( معمولا هم مثل من یسری غذاهای تکراری) آخر هفته هم یه نظافت کلی سریع نهایت یه کیک و شیرینی تو هفته یا هر دو هفته پخته بشه. تازه خیلیا هم اصلا وعده شام نمیخورن و صبحانه گرمم نمیخورن میشه یه وعده. یا مثل من چه قبلا چه الان یه وعده میپزیم که همون میشه ناهار روز بعد. سبزی و گوشتم آماده میخریم و … این کاری که انجام میشه میشه خانه دار عادی من دقیقا تو اطرافم ازین دست میبنم. به ندرت تو رنج سنی خودمون مثل شما میبنم والا شما دیگه زیادی هنر میکنی با بچه این سطح کار خونه رو انجام میدی. من اصلا از عهدش برنمیام. همون سطح خانه داری بی بچه خودش یه شغل فول تایم سنگینه نه یه شغل اداری عادی وراحت دقیقا قبول دارم اون قسمت برگشتن سرکار برای فرار از بچه داری ![]() ![]() |