+- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com)
+-- انجمن: خانمانه ها (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=28)
+--- انجمن: پیشرفت شغلی و درسی بانوان (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=32)
+--- موضوع: تجربیات رانندگی (/showthread.php?tid=280)
RE: تجربیات رانندگی - freebird - ۱۴۰۱/۱۱/۵
کلا عزیزم نشونه خطرناکیه
پنچرم نباشه یعنی فرمون میزون نیست.کلا هر نشونه ای رو توی ماشین باید جدی بگیرین
RE: تجربیات رانندگی - نسیم64 - ۱۴۰۱/۱۱/۵
منم نمیتونم در کاپوت رو باز کنم
این اواخر هم با اجازتون آمپر چسبید به ته اش.واشر زد ماشین
خاطره: یه بار میخواستم از یه کوچه دنده عقب بیام.شوهرم گفت داری عقب عقب میری یه تیرچراغ برق اخرشه مواظب باش, گفتم حله مواظبم.عقب عقب اومدم زدم به تیر چراغ برق
قیافه شوهرم
RE: تجربیات رانندگی - Almam - ۱۴۰۱/۱۱/۵
نسیییییم
RE: تجربیات رانندگی - atefehjjjjjjj - ۱۴۰۱/۱۱/۵
دلم تنگه رانندگی
هعی
من از وقتی باردار شدم دیگه ننشستم
قبلا شوماخر بودما
ولی حالا خیلی وقته ننشستم ی حس ترس دارم
RE: تجربیات رانندگی - صنوبر۷۱ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
بچه ها از تجربه رانندگی تو برف بگین
نکاتی که فکر میکنین خوبه بقیه بدونن
RE: تجربیات رانندگی - Targol - ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
من نمیگم. نکات طلایی فقط با هزینه است
RE: تجربیات رانندگی - صنوبر۷۱ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
شما اول هزینه اون نکات طلایی که اینجا یاد گرفتی رو حساب کن
بعد راجع به هزینه نکات طلایی رانندگی در برف حرف میزنیم
RE: تجربیات رانندگی - Targol - ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
اخه اینا تو پکیج ویژه هستش. نکته شما تو معمولی بود
شوخی کردم، اونور هر چی که خودم میدونم رو گفتم.
ولی تو خودت راننده‌تر از منی. حتما میدونی اینا رو.
RE: تجربیات رانندگی - صنوبر۷۱ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
مرسییی که گفتی ❤
نه بابا دیگه تو چند ماهه هرروز داری میری و میای خیلی با تجربه شدی
اتفاقا نمیدونستم اصلا.تا حالا توی بارونم رانندگی نکردم راستش
RE: تجربیات رانندگی - Targol - ۱۴۰۲/۱/۱۴
وای امروز یه ماشینی کنار ماشین من باتری خالی کرده بود انگار. داشتن با یه ماشین دیگه اینو شارژ میکردن. نمیشد ماشینو درارم. خلاصه گفتن چند دقیقه منتظر بمون لطفا. من خیلی با ژست اره راحت باشید و این چیزها برای هممون پیش میاد نشستم تو ماشین. خلاصه دیدن داره طول میکشه، ماشین سالمه دنده عقب گرفت که من برم، بیاد جام پارک کنه با خیال راحت کارشونو انجام بدن. منم تیریپ راننده تیز و بز برداشتم که زود برم و کوچه رو بند نیاریم. استارت زدم خواستم بیام بیرون آقاهه گفت خانم قفل فرمونت
) یعنیا خودم کلی خندیدم. آقاهه هم لبخند از لبش نمیرفت تا من برم بیرون.بنده خدا فکر کرد خیلی داغونم همش داشت فرمون میداد
)