من وقتی غصه دارم، تلفنی حرف زدن با یه دوست خیلی عاقلم اغلب خوبم میکنه. چون باهاش صحبت که میکنم میفهمم مشکلم خیلی هم بزرگ نیست.
دیگه گوش کردن به آهنگای سوزناک موقع دوش گرفتن هم خوبم میکنه (مثل آهنگ میسوزم و میسازمِ ستار یا باران ببارد میرویِ حجت اشرفزاده).
اگر عصبی باشم هم رانندگی و باز گوش کردن به آهنگای شبیه به همون بالاییها کمی آرومم میکنه. تو رانندگی به خاطر حفظ جانم اصلاً وحشیبازی درنمیارم و انگار مغزم فرمان میده که اگر آروم نباشی جونت در خطره، پس به طور ناخودآگاه بدنم آروم و قرار بیشتری میگیره نسبت به وقتی مثلاً نشستم تو خونه.
اگر برف و بارون بیاد و غمگین باشم هم پیادهروی تو اون هوا حالم رو خوب میکنه. شاید وسطش یه قهوهای هم بگیرم.
دیگه کیک پختن یا سفارش دادن شیرینی از جای جدید هم حالم رو خوب میکنه.
دیگه گوش کردن به آهنگای سوزناک موقع دوش گرفتن هم خوبم میکنه (مثل آهنگ میسوزم و میسازمِ ستار یا باران ببارد میرویِ حجت اشرفزاده).
اگر عصبی باشم هم رانندگی و باز گوش کردن به آهنگای شبیه به همون بالاییها کمی آرومم میکنه. تو رانندگی به خاطر حفظ جانم اصلاً وحشیبازی درنمیارم و انگار مغزم فرمان میده که اگر آروم نباشی جونت در خطره، پس به طور ناخودآگاه بدنم آروم و قرار بیشتری میگیره نسبت به وقتی مثلاً نشستم تو خونه.
اگر برف و بارون بیاد و غمگین باشم هم پیادهروی تو اون هوا حالم رو خوب میکنه. شاید وسطش یه قهوهای هم بگیرم.
دیگه کیک پختن یا سفارش دادن شیرینی از جای جدید هم حالم رو خوب میکنه.