۱۴۰۱/۱۱/۵، ۱۲:۲۵ صبح
(۱۴۰۱/۱۱/۴، ۰۸:۴۱ عصر)صنوبر۷۱ نوشته است: رز قشنگ خاطره هات همشون توش درس هم نهفتهست ها.
حالا یه چیزی...اگر یاد بگیرن هیچ جوره از حرفشون کوتاه نیان چی؟ جقدر پیچیدهست تربیت بچه
خب سعی کردم با داستانم نکته ی پستم رو هم بگم قشنگ جا بیفته مثلا



اگر یاد بگیرن که مثلا با گریه و اینا باشه، طبق نظر دکتر تبریزی 0که خب چون مولف ایرانیه، به نظرم با شناخت بیشتری از جامعه ی ایرانی نظر میده)، همون رفتار درمانی جواب میده... یعنی روش های پیشرفته و بدون آثار سنگین، انگار برای کشورهای پیشرفته اس

بعدشم به نظر من قوانین مثل برنامه توی مغز بچه آپلود نشده که... ممکنه چند بار گفتن هم برای نقش بستن قانون توی ذهن بچه کافی نباشه... در نتیجه من فکر می کنم یکم شل گرفتن و آموزش حساب کردن مسائل روزمره، به عشق و علاقه و باندینگ والد و کودک خیلی کمک می کنه تا اینکه یه طرف همش نقش عقل کل رو بگیره... یعنی بچه ی من نوعی، درسته می فهمه که زدن بده، همون لحظه هم گوش میده، اما باید یه جوری انگار ماندگار شه، که توی یه سری رفتارهای ساده، همون تذکر (از دید من آموزشه و نیازی به جبهه گرفتن یا به خود گرفتن کارهای بچه نیستش) کفایت می کنه، اما توی یه سری کارهای خطرناک مثل زدن یا چنگ زدن و اینا، خب نیاز به اقدام بزرگتر و قاطع تر هستش... ولی میگم کلا من زندگی رو بستری می دونم که خوب و بد رو تا حدودی یاد بگیره ولی خودش تصمیم بگیره و بفهمه چرا زدن بده، ناز کردن خوبه... و بقیه ی مسائل زندگی هم به همین صورت... خودش به ذات خوبی و بدی پی ببره و نتیجه ی تصمیماتش رو ببینه... وقتی که هی می گم موقع انداختن تخم مرغ، دستت رو توی روغن داغ نزن و گوش نمیده، یه بار که روغن کوچولو داره پرش می کنه، دستمو جلوش نمی گیرم و میذارم ببینه که وقتی میگم داغه یعنی چی... از اون موقع خودش برای درست کردن تخم مرغ لباس آستین بلند می پوشه و به ظرف و روغن کار نداره و فقط تخم مرغ رو می شکنه...)
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم