۱۴۰۰/۸/۵، ۰۲:۵۶ عصر
عاطفه جان جای من بودی چه میکردی؟
همسر من کلا از زن باردار میترسیده همیشه
فکر کن من باردار شدم
ببین فقط لطف میکرد رو تخت با یه بالش بینمون کنارم میخوابید
کمک و رسیدگی اینا میمرد وقعا بنده خداها اما واقعا میترسید
یکبار پسرم داشت تکون میخورد بهش گقتم نگاه کنه فقط لباش شد رنگ گچ دیوااار
قشنگ ترسیده بود مرد ۳۹ ساله
دیگه نکردم واقعا گناه داشت
درسته من درکت میکنم اما همه یه جور نیستن
من میدیدم تو همه چی تو اون دوران منو درک میکنه منم تو این موردا درکش میکردم
البته فقط همین موردا
تا بچه اومد فکر میکردمبی احساس ترینه و دوسش نداره اما حالا...
اصلا قابل مقایسه نیست حسش به پسرمون
همسر من کلا از زن باردار میترسیده همیشه
فکر کن من باردار شدم
ببین فقط لطف میکرد رو تخت با یه بالش بینمون کنارم میخوابید
کمک و رسیدگی اینا میمرد وقعا بنده خداها اما واقعا میترسید
یکبار پسرم داشت تکون میخورد بهش گقتم نگاه کنه فقط لباش شد رنگ گچ دیوااار
قشنگ ترسیده بود مرد ۳۹ ساله
دیگه نکردم واقعا گناه داشت
درسته من درکت میکنم اما همه یه جور نیستن
من میدیدم تو همه چی تو اون دوران منو درک میکنه منم تو این موردا درکش میکردم
البته فقط همین موردا

تا بچه اومد فکر میکردمبی احساس ترینه و دوسش نداره اما حالا...
اصلا قابل مقایسه نیست حسش به پسرمون