۱۴۰۰/۸/۲۵، ۰۲:۱۵ صبح
من امروز تو فاز غمم. فاز اینکه دخترام هیچ وقت نه خوابشون درست میشه نه غذا میخورن نه من حوصله دارم یادشون بدم.. دلم میخواد از دستشون فرار کنم. جفتشون رو قنداق میکنم، جفتشون رو پا میخوابن، یکیشون قبلا خواب آلود میشد میذاشتم تو جاش میخوابید الان دو ماهیه تا خوابش عمیق نشه نمیتونم بذارم تو تختش.. یکیشون که با غذا خوردن دقم داده، غذای جامد بدتر هم هست چون راحت با زبون تف میکنه میده بیرون.. این کارش به حدی بهم میریزه منو که از همه چیز بچه داری متنفر شدم. هر روز استرس اینو دارم که چجوری بهش غذا بدم و اون بخوره، چجوری داروهاشو بدم، از کی شیر نخورد.. هر چند روز هم میام اینجا مثل پیرزنها یه غری میزنم و میرم و کوفت هم از دستم برنمیاد.