۱۴۰۲/۳/۲، ۰۴:۱۵ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۲/۳/۲، ۰۴:۱۶ عصر، توسط نسیمه جااان.)
من که خیلی زوده بخوام نظر بدم
ولی به عنوان کسی ک ۲۰ روز تجربه مادری داره ،یه نظر میدم شاید خیلی خام باشه و بعدا اصلاحش کنم
منم بارداری راحتی نداشتم ،از نظر عوارض ش واسه خودم ،خدا رو شکر بچه مشکلی نداشت
ولی باورتون نمیشه الان هیچ کدومش تو ذهنم پر رنگ نیس
مثلا بگم وای چقد سختی کشیدم اصلا اصلا
تازه چندین بار ،دلم پر کشیده واسه تکون خوردناش تو دلم
منی ک میگفتم اولین و آخرین باریه ک باردار میشم ،الان خیلی ۱۰۰ درصدی روی تصمیم م نیستم راستش ،خخخخخخ
و اما بچه داری
اول اینکه بگم کمک داشتن واقعا واقعا خیلی مهمه،مخصوصا توی روحیه ی مادر
من دو سه روز اولی ک اومدم خونه خودم و دست تنها بودم
حتی تا وقتی همسرم بیاد وقت نمیکردم موهام رو شونه کنم ،یه دسشویی درست برم ،یه لقمه غذا بخورم
و همین چیزا باعث میشه شکننده تر بشی و بیشتر در معرض افسردگی قرار بگیری
ولی وقتی کمک داشته باشی ،همه چی خیلی آسون تر میشه ،خیلی خیلی
و همدلی همسر هم خیلی مهمه ،اینکه بهت حس مادر بی کفایت رو نده ،وقتایی ک خونه س ،واست بچه رو نگه داره یا کارهای خونه رو انجام بده
و از همه مهم تر از لحاظ عاطفی پشتت باشه
و یه نکته هم نرگس جون گفت ،خیلی مهمه
بعد بچه دیگه تایم خصوصی نداری ،کاملا در اختیار هستی
من بعضی لحظه ها با خودم میگم ،یعنی قرار نیس من دوباره ،خودم تنهای تنها توی این خونه باشم ؟
همیشه این فسقل باهامه؟
حالا بخوام جمع بندی کنم در کل
بارداری و بچه داری ،دو تا پروسه ی خیلی جذاب و دوست داشتنی ن
ک بچه داری رتبه ی اول رو واسه من داره
بارداری رو ک قدر ندونستم و عجله داشتم واسه تموم شدنش
ولی میخوام قدر مادری کردن رو بدونم
چون میدونم دلم واسه این روزا به شدت تنگ میشه
سختی ها میگذرن و این روزا خاطره میشن
اووو چقد حرف زدم
ولی به عنوان کسی ک ۲۰ روز تجربه مادری داره ،یه نظر میدم شاید خیلی خام باشه و بعدا اصلاحش کنم

منم بارداری راحتی نداشتم ،از نظر عوارض ش واسه خودم ،خدا رو شکر بچه مشکلی نداشت
ولی باورتون نمیشه الان هیچ کدومش تو ذهنم پر رنگ نیس
مثلا بگم وای چقد سختی کشیدم اصلا اصلا
تازه چندین بار ،دلم پر کشیده واسه تکون خوردناش تو دلم
منی ک میگفتم اولین و آخرین باریه ک باردار میشم ،الان خیلی ۱۰۰ درصدی روی تصمیم م نیستم راستش ،خخخخخخ
و اما بچه داری
اول اینکه بگم کمک داشتن واقعا واقعا خیلی مهمه،مخصوصا توی روحیه ی مادر
من دو سه روز اولی ک اومدم خونه خودم و دست تنها بودم
حتی تا وقتی همسرم بیاد وقت نمیکردم موهام رو شونه کنم ،یه دسشویی درست برم ،یه لقمه غذا بخورم
و همین چیزا باعث میشه شکننده تر بشی و بیشتر در معرض افسردگی قرار بگیری
ولی وقتی کمک داشته باشی ،همه چی خیلی آسون تر میشه ،خیلی خیلی
و همدلی همسر هم خیلی مهمه ،اینکه بهت حس مادر بی کفایت رو نده ،وقتایی ک خونه س ،واست بچه رو نگه داره یا کارهای خونه رو انجام بده
و از همه مهم تر از لحاظ عاطفی پشتت باشه
و یه نکته هم نرگس جون گفت ،خیلی مهمه
بعد بچه دیگه تایم خصوصی نداری ،کاملا در اختیار هستی
من بعضی لحظه ها با خودم میگم ،یعنی قرار نیس من دوباره ،خودم تنهای تنها توی این خونه باشم ؟
همیشه این فسقل باهامه؟
حالا بخوام جمع بندی کنم در کل
بارداری و بچه داری ،دو تا پروسه ی خیلی جذاب و دوست داشتنی ن
ک بچه داری رتبه ی اول رو واسه من داره
بارداری رو ک قدر ندونستم و عجله داشتم واسه تموم شدنش
ولی میخوام قدر مادری کردن رو بدونم
چون میدونم دلم واسه این روزا به شدت تنگ میشه
سختی ها میگذرن و این روزا خاطره میشن
اووو چقد حرف زدم

گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎