۱۴۰۰/۹/۲۵، ۱۱:۰۴ عصر
(۱۴۰۰/۹/۲۵، ۰۸:۲۲ عصر)Mari90 نوشته است: دقیقا رز جان همینطورهچی بگه آدم...
پیجشو که معرفی کردی من فالوش کردم و دیدم که بعله بچه که به زور ایستاده و تعادل نداره لبه میز گرفته و تی وی میبینه بعد که چند نفر گفتند چرا؟! یه رشته استوری گذاشت برای توجیه تلویزیون دیدن نوه ۱۸ ماهه اش !!! خب بابا بگو اشتباهه اینکار یا من میکم نبینه ولی در عمل گاهی از دست خودم و پدر مادرش در میره
چرا در پدر مادرها حس ناکافی و بد بودن ایجاد میکنی آخه!!!
دقیقا والا پسر من 12 ماهگی کامل دیگه راه می رفت... این 18-19 بود ولی به قول شما تعادل نداشت...
یه سری یه مادر بچه ی 5 ماهه رو جوری کوووبید بیا و ببین... میگفت بچه 5 ماهه که همش خوابه، کارتون رو اون موقع انجام بدید... بابا تو کمک داشتی، یکم برگرد به اون روزات فکر کن... توجه کن بچه ی 5 ماهه اگه هم می خوابه، یه ربع یه ربعه... بهترین حاللللت والا بلا مال ما که بیشتر از 1 ساعت نخوابید تا شاید 1 سالگی اینطورا... چطور میگن بچه نوزاد همش خوابه خب... مگه مادر حتی پدر آدم آهنی هستن... شب یه خواب عمیق نکنی، روز هم مثل ربات وقتی بچه بیداره درگیر بچه باشی، خوابید هم کارا رو بکنی، غذا بپزی وووو... والا من تا 3 ماه یه وعده م از بیرون بود همیشه... و همینم داغونم کرد... به خدا بچه نوزاد هم کم میخوابه....
خواستم باهاش بحث کنم... دیدم حوصله ندارم... اطلاعاتش خوبه، ولی خب یکم حس های ناکافی بودن زیاد میدن... از چشمم افتاده...
واقعا به نظرم باید یه بررسی بشه که این کرونا روی روح و جسم مادرا چه تاثیری گذاشته... چه نوزادها مثل بچه های تاپیک، چه مثل ما نوپا، چه مادرای بچه های مدرسه ای... زنا له شدن والا... هیچچچکس هم نمی بینه...
من خودمم زیاد حرف میزنم... سر نذر کمکی که داشتم... و خب شرایط مراقبت از دوست و آشنایی که زایمان کرده باشه رو ندارم، در نتیجه سعی می کنم حداقل آگاهی برسونم به جاش... مثلا فقط نگم این کارو نکنید، میگم مثلا این کار اشتباهه، فلان کار بهتر و درست تره... خیلی وقتا از کارای خودمم میگم... یعنی مسیر رو طی کردم و میام میگم تجربه م رو... نه اینکه بچه م رو مثلا از اول با کیک و بستنی بازاری بزرگ کرده باشم بعد بچه م مثلا مشکلات مختلف اضافه وزن و قند و دندون ووووو خیلی چیزای دیگه هم پیدا کرده باشه، بعد بگم وای وای ندید و مخفی کنم که خودم در موقعیتش که بودم، راحت ترین راهه رو انتخاب کردم... فقط از این جهت نظرم رو میگم چون میدونم مسیریه که با یه سختی کمتر و زیادتر واقعا شدنیه و اون 1000 روز و بخصوووص 1 سال اول واقعا ارزش وقت گذاشتن و گذشتن از امور متفرقه بخاطر سلامت روح و جسم بچه رو داره... اما چند وقته دارم می بینم نکنه دارم اشتباه می کنم و دل بقیه بشکنه... احساس می کنم علیرغم تمام این مسیر سختی که اومدم، باز ممکنه بقیه رو زیاد درک نکنم... برای همین دارم سعی می کنم دیگه زیاد نظر ندم... دوست دارم بدونم که آیا منم از این حس ها ایجاد کردم در بقیه؟ یا نه کمک کننده بوده و روی تصمیماتشون تاثیرات مثبت با حس های مثبت داشته...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم