۱۴۰۰/۱۱/۴، ۰۸:۰۲ عصر
وای ترگل جان خیلی باحال بود! بگو صبحها شوهرت ماشین رو ببره بیرون پارک کنه که راحت باشی! دستت سفت شد دیگه خودت هم از پارکینگ در میای.
حالا من هم که اون دفعه داشتم موعظه میکردم و مشکلی با رانندگی نداشتم (از سال تقریباَ ۹۵ دیگه مرتب نشستم و چند سال هم مرتب با ماشین میرفتم سر کار و الانم گاهی میرم، اگر جاپارک داشته باشم)، چند هفته پیش موقعی که داشتم تو تاریکی برمیگشتم تو پارکینگ (طبقه منفی ۱ هم هست پارکینگمون و یه پیچ داره ولی به شدت گشاده طوری که کامیون هم راحت ازش رد میشه)، حواسم به سمت شاگرد بود که تو پیچ رو به طبقه منفی یک به دیوار گیر نکنه که یهو خررررچ صدای گیر کردن در عقب سمت راننده به اون یکی دیوار شنیده شد! بعد از شاید مثلا صد بار که از این پارکینگ رفتم و اومدم و هیچ دغدغهای نداشتم.
کلاَ من با پیچِ شیبدار تو پارکینگهای طبقات منفی مشکل دارم. با پایین رفتنش هم مشکل دارم، نه بالا رفتن. البته قطعاَ پارکینگهای خونهها رو میگم که کمی تنگ میشن، نه پاساژهای گل و گشاد رو.
حالا از اون روز به بعد خیلی با ترس و لرز از تو پارکینگ در میام و هی فکر میکنم به شوهرم بگم در بیاره بده من برم، ولی با خودم مبارزه میکنم که خاک تو سرت با یه تجربه که آدم جا نمیزنه.
ولی کلاَ این روزا تا عید خیلی برای تمرین رانندگی مناسب نیست ها.. مردم خیلی وحشی شدن و ترافیک هم واقعاَ زیاده. من دیروز با تاکسی از سر کار برمیگشتم که یکی از عقب زد به تاکسی و بدبختیش موند برای من چون جایی بودم که نمیتونستم تاکسی دیگهای بگیرم و باید مینشستم و شاهد دعوا میبودم. عوضش متوجه شدم که اگر تصادف کردم یا وایسم پلیس بیاد یا بیخیال شم و برم و کلاَ هیچگونه صحبتی با طرف نکنم.
حالا من هم که اون دفعه داشتم موعظه میکردم و مشکلی با رانندگی نداشتم (از سال تقریباَ ۹۵ دیگه مرتب نشستم و چند سال هم مرتب با ماشین میرفتم سر کار و الانم گاهی میرم، اگر جاپارک داشته باشم)، چند هفته پیش موقعی که داشتم تو تاریکی برمیگشتم تو پارکینگ (طبقه منفی ۱ هم هست پارکینگمون و یه پیچ داره ولی به شدت گشاده طوری که کامیون هم راحت ازش رد میشه)، حواسم به سمت شاگرد بود که تو پیچ رو به طبقه منفی یک به دیوار گیر نکنه که یهو خررررچ صدای گیر کردن در عقب سمت راننده به اون یکی دیوار شنیده شد! بعد از شاید مثلا صد بار که از این پارکینگ رفتم و اومدم و هیچ دغدغهای نداشتم.
کلاَ من با پیچِ شیبدار تو پارکینگهای طبقات منفی مشکل دارم. با پایین رفتنش هم مشکل دارم، نه بالا رفتن. البته قطعاَ پارکینگهای خونهها رو میگم که کمی تنگ میشن، نه پاساژهای گل و گشاد رو.
حالا از اون روز به بعد خیلی با ترس و لرز از تو پارکینگ در میام و هی فکر میکنم به شوهرم بگم در بیاره بده من برم، ولی با خودم مبارزه میکنم که خاک تو سرت با یه تجربه که آدم جا نمیزنه.
ولی کلاَ این روزا تا عید خیلی برای تمرین رانندگی مناسب نیست ها.. مردم خیلی وحشی شدن و ترافیک هم واقعاَ زیاده. من دیروز با تاکسی از سر کار برمیگشتم که یکی از عقب زد به تاکسی و بدبختیش موند برای من چون جایی بودم که نمیتونستم تاکسی دیگهای بگیرم و باید مینشستم و شاهد دعوا میبودم. عوضش متوجه شدم که اگر تصادف کردم یا وایسم پلیس بیاد یا بیخیال شم و برم و کلاَ هیچگونه صحبتی با طرف نکنم.