۱۴۰۰/۱۱/۵، ۱۱:۲۰ صبح
عاطفه جان به نظرم سریع تر به خودت بیا و سعی کن مدیریت زندگی و بچه ات رو دستت بگیری نه اینکه دیگران مدیریتت کنن و این کار هر چه زودتر انجام بدی هم دلخوری کمتری داره و هم راحت تر انجام میشه.
میگن نبات داغ بگو اصلا باید هر چی نظر پزشکش هست انجام بدیم. یا هر موضوع دیگه ای مربوط به بچه هست بذار نظر خودت باشه نه دیگران چون تو مادرش هستی.
یا اگر قرار غذا برات درست کنن به همسرت بگو بهشون بگه برات چی درست کنن. اگر هم خونه مادرت راحت تری تعلل نکن بی رودربایستی برو اونجا ی دو سه هفته بمون تا ی کم خودت بتونی کارای بچه رو تنها انجام بدی و برگردی خونت. وقتی خودت بتونی کوچولوت بشوری و کاراش انجام بدی دیگه میتونی دخالت دیگران رو هم حداقل کنی چون دیگه نیازی به کمکشون نداری
من هم روزای اول آنقدر که دور ورم شلوغ بود کلافه بودم. یکی میرفت یکی دیگه میومد. پسر من خیلی آروم بود و اصلا کاری نداشت به جز شیر و تعویض پوشک اصلا گربه نمیکرد اوایل. ولی همه میومدن به هوای کمک و میشد مهمونی و من باید تا یک شب میشستم تا برن بخوابن! یعنی بیشتر از اینکه کمکی باشه اذیت بود همه چی. من دوست داشتم تنها با همسرم باشم. کم کم شرایط بزگردونم به حالت اول و به بقیه گفتیم دیگه نیازی به کمک نیست و خودمون راحت تریم. شاید ناراحت هم شدن ولی من این طوری راحت تر بودم
شما هم هر کاری حس میکنی راحت تری انجام بد ه چون همه چی باید طبق خواسته شما باشه و عاطفه جان خودت باید از روح خودت مراقبت کنی. امیدوارم سریع تر و خیلی راحت از این روزهای سخت اول رامیان گذر کنی
میگن نبات داغ بگو اصلا باید هر چی نظر پزشکش هست انجام بدیم. یا هر موضوع دیگه ای مربوط به بچه هست بذار نظر خودت باشه نه دیگران چون تو مادرش هستی.
یا اگر قرار غذا برات درست کنن به همسرت بگو بهشون بگه برات چی درست کنن. اگر هم خونه مادرت راحت تری تعلل نکن بی رودربایستی برو اونجا ی دو سه هفته بمون تا ی کم خودت بتونی کارای بچه رو تنها انجام بدی و برگردی خونت. وقتی خودت بتونی کوچولوت بشوری و کاراش انجام بدی دیگه میتونی دخالت دیگران رو هم حداقل کنی چون دیگه نیازی به کمکشون نداری
من هم روزای اول آنقدر که دور ورم شلوغ بود کلافه بودم. یکی میرفت یکی دیگه میومد. پسر من خیلی آروم بود و اصلا کاری نداشت به جز شیر و تعویض پوشک اصلا گربه نمیکرد اوایل. ولی همه میومدن به هوای کمک و میشد مهمونی و من باید تا یک شب میشستم تا برن بخوابن! یعنی بیشتر از اینکه کمکی باشه اذیت بود همه چی. من دوست داشتم تنها با همسرم باشم. کم کم شرایط بزگردونم به حالت اول و به بقیه گفتیم دیگه نیازی به کمک نیست و خودمون راحت تریم. شاید ناراحت هم شدن ولی من این طوری راحت تر بودم
شما هم هر کاری حس میکنی راحت تری انجام بد ه چون همه چی باید طبق خواسته شما باشه و عاطفه جان خودت باید از روح خودت مراقبت کنی. امیدوارم سریع تر و خیلی راحت از این روزهای سخت اول رامیان گذر کنی