رز جان من واقعاَ نمیفهمم چرا فکر میکنی اگر داری ژن مادربزرگ بچه رو منتقل میکنی باید ازش انتظارات خاصی داشته باشی! یعنی واقعاَ آدم وقتی بچهدار میشه باید از مادر و پدر همسرش توقعاتی داشته باشه؟ یعنی اونا هم چه بخوان چه نخوان وظایفی باید در قبال نوهشون داشته باشن؟ به نظر من این حرف اشتباهه. هر کس هر کاری بخواد برای آدم میکنه. یه وقتهایی هم نمیکنه. نمیشه به زور ازشون چیزی که میخوایم رو بگیریم.
من میدونم حرفی که زدم ناراحتکننده بود، ولی این داستان شما هم برای من همیشه ناراحتکننده بود. به نظرم زیادی رو «خودت» توی این ماجرا متمرکز هستی. اصلاَ سعی نمیکنی مسائل رو از نقطه نظر طرف مقابلت هم ببینی. من اگر یه روزی یه عروسی داشته باشم یا عروس خواهرم پشت سرم بگه که غذایی که به من دادن این چیزش کم بود و خوب نبود و اینها، واقعاَ خیلی ناراحت میشم. شما هم سعی کن یه کم مسأله رو از طرف مقابل هم ببینی و فکر نکنی چون حامله بودی و ویار داشتی محق هستی که راجع به غذای اون بندههای خدا اینطوری بگی.
و در ضمن من هیچوقت تو حرفام نمیگم «میدونم ناراحت میشی». تا حالا که نگفته بودم. این اولین بار بود. چون واقعاَ دلم نمیخواست ناراحت بشی ولی به شدت از این داستانت شوکه میشم هر سری که تعریف میکنی! چون واقعاَ به نظرم زشته که وقتی یکی محبتی کرده برگردیم بگیم غذاش گوشت نداشت و ازش بد بگیم و نتونیم ببخشیمش. چه حامله باشیم چه نه!
من میدونم حرفی که زدم ناراحتکننده بود، ولی این داستان شما هم برای من همیشه ناراحتکننده بود. به نظرم زیادی رو «خودت» توی این ماجرا متمرکز هستی. اصلاَ سعی نمیکنی مسائل رو از نقطه نظر طرف مقابلت هم ببینی. من اگر یه روزی یه عروسی داشته باشم یا عروس خواهرم پشت سرم بگه که غذایی که به من دادن این چیزش کم بود و خوب نبود و اینها، واقعاَ خیلی ناراحت میشم. شما هم سعی کن یه کم مسأله رو از طرف مقابل هم ببینی و فکر نکنی چون حامله بودی و ویار داشتی محق هستی که راجع به غذای اون بندههای خدا اینطوری بگی.
و در ضمن من هیچوقت تو حرفام نمیگم «میدونم ناراحت میشی». تا حالا که نگفته بودم. این اولین بار بود. چون واقعاَ دلم نمیخواست ناراحت بشی ولی به شدت از این داستانت شوکه میشم هر سری که تعریف میکنی! چون واقعاَ به نظرم زشته که وقتی یکی محبتی کرده برگردیم بگیم غذاش گوشت نداشت و ازش بد بگیم و نتونیم ببخشیمش. چه حامله باشیم چه نه!