مرسی رز جان از توضیحات مثل همیشه خوبت 
بحث اینا شد دیروز م ش گیببییییر داده بود که بیا توی فرنیش یه کوچولو نبات بریز, بچه ببین چقدر سفیده حتما سردیش مرده, بعد پسر من چیزایی مثل موز و سیب که شیرینه رو با زور و اکراه میخوره, میگفت ببین نمیخوره چون شیرینی نمیدونه جیه, نبات بده, منم گفتم نه مامان جون الهی فدات بشم, باباش بفهمه قیامت میکنه, گفت خب نذار بفهمه, گفتم خب بخوره عادت کنه دیگه به شیرینب من جلوش گاهی درست میکنم چیکار کنم نمیخوره دیگه شیرین نباش, فعلا تموم
اخه یه بار انقدر گفت رفتیم خونه به همسرم گفتم من نمیدونم به مامانت چی بگم اینجور وقتا که ناراحت نشه, گفت من بودم خودم جواب میدم نبودم بگو... بفهمه عصبانی میشه, گفته حق نداری شکر و نمک بدی بهش, چون خودش فشار خون داره واقعا میترسه
حالا به خیر گذشت فعلا

بحث اینا شد دیروز م ش گیببییییر داده بود که بیا توی فرنیش یه کوچولو نبات بریز, بچه ببین چقدر سفیده حتما سردیش مرده, بعد پسر من چیزایی مثل موز و سیب که شیرینه رو با زور و اکراه میخوره, میگفت ببین نمیخوره چون شیرینی نمیدونه جیه, نبات بده, منم گفتم نه مامان جون الهی فدات بشم, باباش بفهمه قیامت میکنه, گفت خب نذار بفهمه, گفتم خب بخوره عادت کنه دیگه به شیرینب من جلوش گاهی درست میکنم چیکار کنم نمیخوره دیگه شیرین نباش, فعلا تموم
اخه یه بار انقدر گفت رفتیم خونه به همسرم گفتم من نمیدونم به مامانت چی بگم اینجور وقتا که ناراحت نشه, گفت من بودم خودم جواب میدم نبودم بگو... بفهمه عصبانی میشه, گفته حق نداری شکر و نمک بدی بهش, چون خودش فشار خون داره واقعا میترسه
حالا به خیر گذشت فعلا