۱۴۰۰/۱۲/۱۵، ۰۹:۴۵ عصر
وای ایسان جون مرسی, ببین خونه م ش خیلی گرمه در واقع داغه, بچم روپام خواب بود یه لحظه حس کردم داغه سکته کردم, دست و پاشو اب ولرم زدم لختش کردم پوشکشو دراوردم یه ربع درستشد دماش, گرمش بود بچم, یه کوچولو پنجره اشپزخونه رو باز کردم, انقدر گفتم یا خدا بچم تب نکنه بلند بلند از ترسم
