در تایید صحبتهای رز عزیز و بنسای جان، آقا منی که تا شب قبل زایمان تا ساعت ۱۰ شب سرکار بودم و روزانه راحت ۱۵-۱۷ ساعت کار سنگین فکری و بدنی یجورایی میکردم و همه هم باهام ابراز همدردی میکردن و خودمم فکر میکردم شاخ غول شکوندم واقعا الان در مقابل بچه داری احساس میکنم عشق و حال بود. کارهای روتین خونه نه واقعا وقتی نمیبرد هنوزم نمیبره همون موقع هم که شاغل بودم خودمو همسرم مشارکت میکردیم الانم شب که همسرم میاد غذای شب و فردا نهار رو تو دو سه ساعت حاضر میکنم، تمیزکاری آخر هفته رو هم باهم انجام میدیم خریدارم که همه رو آنلاین انجام میدم روزانه هم بسته به حال دخترم بین ۱ ساعت تا ۶ ساعت ( شب ها بعد از حضور همسرم) کارهای شرکت و اداره رو انجام میدم البته واقعا به قصد تفنن و استراحت یعنی قبل از بچه این آشپزی و کارهای خونه رو خیلی به سختی و کم انجام میدادم اما الان واقعا برام تفریح شده اصلا بچه داری خودش یه شغل سخت تکام وقته.
ازونطرف خانه داری در سطحی که رز جان میگن خودش به تنهایی یه کار سخت و تمام وقته. ترکیب خانه داری تو اون سطح با بچه بنظرم دیگه در حد فاجعه هست.
جوجه جون منم منظورم پاسخ به حرف شما نبود پست رز رو خوندم دیدم جانا سخن از زبان ما میگویی هست.
ازونطرف خانه داری در سطحی که رز جان میگن خودش به تنهایی یه کار سخت و تمام وقته. ترکیب خانه داری تو اون سطح با بچه بنظرم دیگه در حد فاجعه هست.
جوجه جون منم منظورم پاسخ به حرف شما نبود پست رز رو خوندم دیدم جانا سخن از زبان ما میگویی هست.