من هر دو سبک رو تجربه کردم. هم خانه داری هم شاغل بودن. البته وقتی خانه دار بودم باز تو دانشگاه تدریس پاره وقت داشتم و پروژه هم تو خونه انجام میدادم. ولی کار فول تایم نداشتم. اما علاوه بر ورزش و رسیدگی روزانه به خودم و مطالعه بازم وقت اضافه داشتم. همیشه در جریان اخبار اقتصادی بودم و در مورد وام و وضعیت بازار و سرمایه گذاری اطلاعاتم به روز بود و برنامه ریزی مالی با من بود.
عاشق تمیزکاری و آشپزی و شیرینی پزی هم بودم. فقط مشکلم این بود که تو خونه که بودم مدام گیر میدادم یه جا رو تمیز کنم یا خیلی دلم میکشید دستور غذا و کیک جدید امتحان کنم. از این بابت همیشه مشغول و خسته بودم.
الان که شاغلم، همون کارهای خانه داری و آشپزی رو میکنم. ولی خیلی کم و فقط آخر هفته. داخل هفته فقط میرم سر کار. برنامه ام خیلی منظم تر شده. روتین ورزش و مراقبت پوستی رو خیلی بهتر انجام میدم. لذت بخش ترین کار هم اون تایمی هست که آخر شب خسته تو تخت کتاب میخونم و از روزم راضی بودم. یه موقع هایی هم حالم سر جاش نیست، به خودم فشار نمیارم. نمیرم سر کار یا دیرتر میرم. طبق برنامه ام جلو نمیرم و مثلا ورزشم رو هم کنسل میکنن. میمونم خونه هرکاری دلم خواست میکنم.
ولی خیلی خوب میشد اگه همیشه یه روز وسط هفته تعطیل بود که یه استراحت کوچیک داشته باشیم و روزهای پریودی هم تعطیل بود..
حالا که شاغلم، چالش های شغلیم و ارتباطم با همکارام هم یه جنبه های دیگه ای از خودم رو بهم نشون داده و خیلی به رشد فکریم کمک میکنه. اون حس درامد داشتن هم خیلی حس خوبیه...
اما باز بستگی به نوع کار هم داره. و اینکه مثل همه چیز افراط و تفریط خوب نیست. خودم نه از سبک زندگی آدم هایی که کلا تو فکر کار و شغلشون هستن خوشم میاد ونه میتونم سبک زندگی آدم هایی که از صبح تو خونه پای سریال هستن رو درک کنم.
اما جریان بچه کوچیک داشتن خیلی فرق داره. تو اطرافیانم دیدم که چقدر بچه کوچیک داشتن سخته. مخصوصا شب بیداری هاش. واقعا هیچ کاری ارزشمندتر از تایمی که با بچه میزارین نیست.
عاشق تمیزکاری و آشپزی و شیرینی پزی هم بودم. فقط مشکلم این بود که تو خونه که بودم مدام گیر میدادم یه جا رو تمیز کنم یا خیلی دلم میکشید دستور غذا و کیک جدید امتحان کنم. از این بابت همیشه مشغول و خسته بودم.
الان که شاغلم، همون کارهای خانه داری و آشپزی رو میکنم. ولی خیلی کم و فقط آخر هفته. داخل هفته فقط میرم سر کار. برنامه ام خیلی منظم تر شده. روتین ورزش و مراقبت پوستی رو خیلی بهتر انجام میدم. لذت بخش ترین کار هم اون تایمی هست که آخر شب خسته تو تخت کتاب میخونم و از روزم راضی بودم. یه موقع هایی هم حالم سر جاش نیست، به خودم فشار نمیارم. نمیرم سر کار یا دیرتر میرم. طبق برنامه ام جلو نمیرم و مثلا ورزشم رو هم کنسل میکنن. میمونم خونه هرکاری دلم خواست میکنم.
ولی خیلی خوب میشد اگه همیشه یه روز وسط هفته تعطیل بود که یه استراحت کوچیک داشته باشیم و روزهای پریودی هم تعطیل بود..
حالا که شاغلم، چالش های شغلیم و ارتباطم با همکارام هم یه جنبه های دیگه ای از خودم رو بهم نشون داده و خیلی به رشد فکریم کمک میکنه. اون حس درامد داشتن هم خیلی حس خوبیه...
اما باز بستگی به نوع کار هم داره. و اینکه مثل همه چیز افراط و تفریط خوب نیست. خودم نه از سبک زندگی آدم هایی که کلا تو فکر کار و شغلشون هستن خوشم میاد ونه میتونم سبک زندگی آدم هایی که از صبح تو خونه پای سریال هستن رو درک کنم.
اما جریان بچه کوچیک داشتن خیلی فرق داره. تو اطرافیانم دیدم که چقدر بچه کوچیک داشتن سخته. مخصوصا شب بیداری هاش. واقعا هیچ کاری ارزشمندتر از تایمی که با بچه میزارین نیست.