۱۴۰۱/۲/۲۸، ۱۲:۵۱ عصر
سلام به همه
اومدم طبق معمول غر بزنم یه عالمهو از عروسی دیشب بگم
ما حدود 8 رسیدیم پسرمم تو ماشین یکساعتی رو خوابید
اونجا باغ بود اما بیشتر مراسم توی سالنش بود
کلا پسر من از بدو تولد بسیااار بابایی بود و همیشه وقتی باباش هست کلا میخواد بغلش باشه و خیلی طرف من نمیاد
نمیدونم چرا دیشب از ماشین که پیاده شدیم کلا تا اخر عروسی از بغل من هیچجا نمیرفت
حتی چندین بار باباش بغلش کردکه گوله گوله اشک میریخت که بیاد بغل من
بغل خ ش ها و م ش هم نرفت اصلا
یا اگه گرفتنش گریه شدید کرد!!!!!!!!!!!!
خلاصه یکم اونجا بهش موز دادم سر شامم یه ذره از مغز جوجه دادم بهش نخورد یکم گوشت باقالی پلو دادم خورد هی هم اوماوم میکرد که یعنی میخوام منم چندتا تیکه کوچولو گذاشتم دهنش همین
شیر خودشم که خورد دوبار و اب
باقالی پلو هم اصلا ندادم حتی برنج خالیشو
بچه خیلی خسته بود هی خوابش میومد من میومدم تو باغ راهش میبردم تا بخوابه هی در سالن باز و بسته میشد صدای موزیک میومد نمیخوابید، اخه خوابش خیلییییی سبکه
دیگه اومدیم تو ماشین خوابید تا خونه حدود 40دقیقه
اومدیم خونه بیدار شد گریه شدیییییید یعنی تا خود ساعت 3 فقط جیغ زد و گریه کرد
ساعت 3 قطره دادم برای دلش بالا اورد یه عالمه هر چی از ظهر خورده بود
بعد اروم تر شد تا ساعت 5بازی کرد و به زووور خوابید
دیگه منم دلم سوخت گفتم هی نپره بچه از 5 تا 10 رو پام بود
خودم دارم از کمر درد میمیرم دلم میخواد یکی قولنجمو بشکنه
امشبم تولد خ ش گسطی دعوتیم که شوهرش خونه مامانش گرفته سورپرایزی با کلی تدارک اما من به همسرم گفتم ما نمیایم خودت برو زشته
شکمشم سفت شده از صبح هی با زور مدفوع کرده
حالا گفتم براش سبزیجات بپزم با یکم کره بدم بچمو
اینم از عروسی بعد 4سال ما...
اومدم طبق معمول غر بزنم یه عالمهو از عروسی دیشب بگم
ما حدود 8 رسیدیم پسرمم تو ماشین یکساعتی رو خوابید
اونجا باغ بود اما بیشتر مراسم توی سالنش بود
کلا پسر من از بدو تولد بسیااار بابایی بود و همیشه وقتی باباش هست کلا میخواد بغلش باشه و خیلی طرف من نمیاد
نمیدونم چرا دیشب از ماشین که پیاده شدیم کلا تا اخر عروسی از بغل من هیچجا نمیرفت
حتی چندین بار باباش بغلش کردکه گوله گوله اشک میریخت که بیاد بغل من
بغل خ ش ها و م ش هم نرفت اصلا
یا اگه گرفتنش گریه شدید کرد!!!!!!!!!!!!
خلاصه یکم اونجا بهش موز دادم سر شامم یه ذره از مغز جوجه دادم بهش نخورد یکم گوشت باقالی پلو دادم خورد هی هم اوماوم میکرد که یعنی میخوام منم چندتا تیکه کوچولو گذاشتم دهنش همین
شیر خودشم که خورد دوبار و اب
باقالی پلو هم اصلا ندادم حتی برنج خالیشو
بچه خیلی خسته بود هی خوابش میومد من میومدم تو باغ راهش میبردم تا بخوابه هی در سالن باز و بسته میشد صدای موزیک میومد نمیخوابید، اخه خوابش خیلییییی سبکه
دیگه اومدیم تو ماشین خوابید تا خونه حدود 40دقیقه
اومدیم خونه بیدار شد گریه شدیییییید یعنی تا خود ساعت 3 فقط جیغ زد و گریه کرد
ساعت 3 قطره دادم برای دلش بالا اورد یه عالمه هر چی از ظهر خورده بود
بعد اروم تر شد تا ساعت 5بازی کرد و به زووور خوابید
دیگه منم دلم سوخت گفتم هی نپره بچه از 5 تا 10 رو پام بود
خودم دارم از کمر درد میمیرم دلم میخواد یکی قولنجمو بشکنه
امشبم تولد خ ش گسطی دعوتیم که شوهرش خونه مامانش گرفته سورپرایزی با کلی تدارک اما من به همسرم گفتم ما نمیایم خودت برو زشته
شکمشم سفت شده از صبح هی با زور مدفوع کرده
حالا گفتم براش سبزیجات بپزم با یکم کره بدم بچمو
اینم از عروسی بعد 4سال ما...