۱۴۰۱/۳/۲۷، ۱۰:۳۲ صبح
ماری جان بله
پروسه جذب توی سن بچه های ما ۱ هفته تا ۱ ماه متغیره
ما اولی که اصلا نذاشتیم بمونه
یعنی همون آشنایی با مهد که بود، اومدن و گرفتن بردن بازی
بعد از اول هفته ی بعد شروع شد که وسطش تعطیلی نیفته که پروسه ناقص بمونه...
از اول هفته ی بعد من توی دفتر بودم، پسرم بیرون توی محوطه بازی... حدود همون ۹ تا ۱۱ که شلوغترین تایم مهد لز نظر بازیه...
بعد نشستم توی راهرو... بعد هم بیرون توی محوطه مهد... که یه هفته این پروسه طول کشید...
اول هفته ی بعد، پسرمو قشنگ خداحافظی کردیم و دادم بهشون، باز این هفته هم حدود ۲-۳ ساعت کلا نبودم... بعدشم حسابی بازی می کردیم و پارک و حرف زدن براه بود...
از هفته ی بعدش، کم کم زمان رو طولانی تر کردیم و ۸ تا ۱۲ که قبل از زمان خواب بچه ها توی مهد بود توی مهد بود... و هفته ی چهارم دیگه خوابشم توی مهد انجام داد و بیدار که میشد ما میگرفتیمش...
کتاب هیولای رنگ ها به مدرسه می رود، بابالنگ دراز، دنیای اطراف من برامون خوب بود. اطلاعات اینستا که به چه مسائلی توی مهد باید توجه کنیم هم زیاد استفاده کردم مثل alefbagh و...
صحبت هم عالیه که همش میگفتم بزرگ شدی و میری مهد تا بازی کنی و... آماده کردن وسائلشم براش جالبه و خیلی دوست داشت بخصوص که درست کردن کیک روز جمعه تبدیل به روتین شده...
نکته ی دیگه افزایش بازی توی دوره ی جذب هست که تله ی رهاشدگی ایجاد نشه... اگر ۶ تا ۱۸ ماهگی هم پیشش بودی نگران تله ی وابستگی نباش اما اگر نبودی و دچار اضطراب جدایی هست، فکر کنم یه مشاوره بگیری خیلی به نفعتونه و متوجه میشی چطوری با کمترین آسیب بذاری مهد... چون بهرحال بچا ها آسیب می بینن اما اگر ما و کادر مهد آگاه باشن آسیب کم خواهد بود...
درباره ی انتخاب مهد هم بهتره شما بدون پسرت بری مهدها رو ببینی، نهایتا ۲-۳ تا مهد رو با پسرت بری ببینی کدوم رو بیشتر دوست داره... ما دومین مهدی که رفتیم اکی شد...
چیزایی که توی مهد برامون مهم بود
فضای باز
ادب و احترام بین خودشون و بخصوص بچه
محدود نکردن بچه
خوشرویی
دوست داشتم بیشتر رابطه بگیرن ولی فکر نمی کنم این اتفاق بیفته... چون انگار تعدادشون یکم زیاده... تعداد کم هم خیلی توی کلاس مهمه...
مربی های پرانرژی و آگاه که البته آخر نفهمیدیم مدرکشون چیه و فقط می گفتن دوره گذروندن...
مدیر آگاه و بروز که با حرف هایی که باهاش زدم متوجه شدم به شرایط روز آگاهه و مثلا ارگانیک مایندد و مرکز روزبه رو توصیه می کنه یا به تحلیل رفتار متقابل آشنایی داره و.. (دکترای روانشناسی کودک داره اینجور که میگن)...
محیط مهد تمیز باشه (ظاهر امر بود ولی داخل کلاسها و دستشویی و غذاخوری رو نذاشتن ببینم)
مدیریت در حال توجیه نباشن و اگ تذکری داده میشه برن پیگیری کنن نه که بگن نهههه مربیای ما اینطور نیستن...
گزارش روزانه داشته باشن (که اینجا یکم نامنظمه)
دوربین داشته باشن که اینجا فکر می کنم که ندارن چون مذهبی هستن و دیدم که توی کلاس حجاب ندارن... بعید می دونم تگه دوربین باشه اینجوری بگردن... اجازه ی دیدن دوربین نداریم... دوربین آنلاین ندارن... اجازه ی بازدید سرزده تیست... اجازه ی دیدن کلاس حتی برای ۱ لحظه نیست... و اینا خیلی روی مخمه ولی چون تقریبا تمام کارمندا بچه شون رو اینجا میذارن و تماما نمره ی کامل میدن به این مهد، فعلا در این زمینه کوتاه اومدم و دارم به شدت روی گفتار پسرم کار می کنم که یاد بگیره بیاد اتفاقا رو گزارش بده... الان بلد نیست و فقط بصورت انتخابی خاطره میگه یهو...
ایمنی در قسمت های مختلف از تاب و سرسره پلاستیکی تا فوم زدن نرده و محدود کردن دسترسی به شیشه ووو...
اینکه بچه رو مجبور به کاری نکنن
اینکه مدیر ابهت خودش رو داشته باشه که کارمندا نتونن هر کاری بکنن... و بدونن براش عواقب داره...
فعلا اینا به ذهنم رسید عزیزم، باز اگر سوالی داری بپرس در حد توان در خدمتت هستم
پروسه جذب توی سن بچه های ما ۱ هفته تا ۱ ماه متغیره
ما اولی که اصلا نذاشتیم بمونه
یعنی همون آشنایی با مهد که بود، اومدن و گرفتن بردن بازی
بعد از اول هفته ی بعد شروع شد که وسطش تعطیلی نیفته که پروسه ناقص بمونه...
از اول هفته ی بعد من توی دفتر بودم، پسرم بیرون توی محوطه بازی... حدود همون ۹ تا ۱۱ که شلوغترین تایم مهد لز نظر بازیه...
بعد نشستم توی راهرو... بعد هم بیرون توی محوطه مهد... که یه هفته این پروسه طول کشید...
اول هفته ی بعد، پسرمو قشنگ خداحافظی کردیم و دادم بهشون، باز این هفته هم حدود ۲-۳ ساعت کلا نبودم... بعدشم حسابی بازی می کردیم و پارک و حرف زدن براه بود...
از هفته ی بعدش، کم کم زمان رو طولانی تر کردیم و ۸ تا ۱۲ که قبل از زمان خواب بچه ها توی مهد بود توی مهد بود... و هفته ی چهارم دیگه خوابشم توی مهد انجام داد و بیدار که میشد ما میگرفتیمش...
کتاب هیولای رنگ ها به مدرسه می رود، بابالنگ دراز، دنیای اطراف من برامون خوب بود. اطلاعات اینستا که به چه مسائلی توی مهد باید توجه کنیم هم زیاد استفاده کردم مثل alefbagh و...
صحبت هم عالیه که همش میگفتم بزرگ شدی و میری مهد تا بازی کنی و... آماده کردن وسائلشم براش جالبه و خیلی دوست داشت بخصوص که درست کردن کیک روز جمعه تبدیل به روتین شده...
نکته ی دیگه افزایش بازی توی دوره ی جذب هست که تله ی رهاشدگی ایجاد نشه... اگر ۶ تا ۱۸ ماهگی هم پیشش بودی نگران تله ی وابستگی نباش اما اگر نبودی و دچار اضطراب جدایی هست، فکر کنم یه مشاوره بگیری خیلی به نفعتونه و متوجه میشی چطوری با کمترین آسیب بذاری مهد... چون بهرحال بچا ها آسیب می بینن اما اگر ما و کادر مهد آگاه باشن آسیب کم خواهد بود...
درباره ی انتخاب مهد هم بهتره شما بدون پسرت بری مهدها رو ببینی، نهایتا ۲-۳ تا مهد رو با پسرت بری ببینی کدوم رو بیشتر دوست داره... ما دومین مهدی که رفتیم اکی شد...
چیزایی که توی مهد برامون مهم بود
فضای باز
ادب و احترام بین خودشون و بخصوص بچه
محدود نکردن بچه
خوشرویی
دوست داشتم بیشتر رابطه بگیرن ولی فکر نمی کنم این اتفاق بیفته... چون انگار تعدادشون یکم زیاده... تعداد کم هم خیلی توی کلاس مهمه...
مربی های پرانرژی و آگاه که البته آخر نفهمیدیم مدرکشون چیه و فقط می گفتن دوره گذروندن...
مدیر آگاه و بروز که با حرف هایی که باهاش زدم متوجه شدم به شرایط روز آگاهه و مثلا ارگانیک مایندد و مرکز روزبه رو توصیه می کنه یا به تحلیل رفتار متقابل آشنایی داره و.. (دکترای روانشناسی کودک داره اینجور که میگن)...
محیط مهد تمیز باشه (ظاهر امر بود ولی داخل کلاسها و دستشویی و غذاخوری رو نذاشتن ببینم)
مدیریت در حال توجیه نباشن و اگ تذکری داده میشه برن پیگیری کنن نه که بگن نهههه مربیای ما اینطور نیستن...
گزارش روزانه داشته باشن (که اینجا یکم نامنظمه)
دوربین داشته باشن که اینجا فکر می کنم که ندارن چون مذهبی هستن و دیدم که توی کلاس حجاب ندارن... بعید می دونم تگه دوربین باشه اینجوری بگردن... اجازه ی دیدن دوربین نداریم... دوربین آنلاین ندارن... اجازه ی بازدید سرزده تیست... اجازه ی دیدن کلاس حتی برای ۱ لحظه نیست... و اینا خیلی روی مخمه ولی چون تقریبا تمام کارمندا بچه شون رو اینجا میذارن و تماما نمره ی کامل میدن به این مهد، فعلا در این زمینه کوتاه اومدم و دارم به شدت روی گفتار پسرم کار می کنم که یاد بگیره بیاد اتفاقا رو گزارش بده... الان بلد نیست و فقط بصورت انتخابی خاطره میگه یهو...
ایمنی در قسمت های مختلف از تاب و سرسره پلاستیکی تا فوم زدن نرده و محدود کردن دسترسی به شیشه ووو...
اینکه بچه رو مجبور به کاری نکنن
اینکه مدیر ابهت خودش رو داشته باشه که کارمندا نتونن هر کاری بکنن... و بدونن براش عواقب داره...
فعلا اینا به ذهنم رسید عزیزم، باز اگر سوالی داری بپرس در حد توان در خدمتت هستم
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم