با عرض پوزش از بن سای جون منم ازم نظر نمیخوان اما همه جا باید نظر بدم اصلا انگار مجبورم کردن خخخخخخخ
به نظر من یه مربی مهربون و قابل اعتماد که از قبل روش شناخت داشته باشی مثلا مربی یا پرستار فامیل و آشنا بوده باشه حتی اگه مهارت خاصی بلد نباشه از مهد بهتره
اولا که بچه رو که میزاری مهد باید صبح زود ببریش از خوابش میوفته بعدم هر مریضی هر بچه ای بگیره بقیه هم میگیرن خواهر زاده من رو تا ۶ ماه خودش مرخصی بود ۳ ماه هم من نگهش داشتم اون وقتا مجرد بودم بعدش باید برمیگشتم دانشگاه از وقتی گذاشت تا ۶ ماه مریض بود هر روز سرماخورده!!! تا بعد از شش ماه بدنش دیگه مقاوم شد
بعدم تو مهد بچه اگه گریه کنه کسی به دادش نمیرسه یکی دوتا که نیستن!!!
لااقل وقتی پرستار هست بچه رو بغل میکنه بازی میکنه نمیزاره گریه کنه بخدا من اون وقتا بعد چند ماه برگشتم رفتم بچه رو از مهد گرفتم زمین تاآسمون بابچه ای گذاشتم رفتم فرق میکرد اصلا افسرده بود انگار!!! مهدشم ۵ ستاره بود تو یه باغ خیلی بزرگ بود مثلا!!!!
مهد شهرزاد اگه بشناسین
لیانه جان خداروشکر پسرت بهتره چقدر ناراحت شدم الان پیامهاتو خوندم
یوتاب ترگل و نونا جان تولد قند عسلهاتون مبارک باشه
به نظر من یه مربی مهربون و قابل اعتماد که از قبل روش شناخت داشته باشی مثلا مربی یا پرستار فامیل و آشنا بوده باشه حتی اگه مهارت خاصی بلد نباشه از مهد بهتره
اولا که بچه رو که میزاری مهد باید صبح زود ببریش از خوابش میوفته بعدم هر مریضی هر بچه ای بگیره بقیه هم میگیرن خواهر زاده من رو تا ۶ ماه خودش مرخصی بود ۳ ماه هم من نگهش داشتم اون وقتا مجرد بودم بعدش باید برمیگشتم دانشگاه از وقتی گذاشت تا ۶ ماه مریض بود هر روز سرماخورده!!! تا بعد از شش ماه بدنش دیگه مقاوم شد
بعدم تو مهد بچه اگه گریه کنه کسی به دادش نمیرسه یکی دوتا که نیستن!!!
لااقل وقتی پرستار هست بچه رو بغل میکنه بازی میکنه نمیزاره گریه کنه بخدا من اون وقتا بعد چند ماه برگشتم رفتم بچه رو از مهد گرفتم زمین تاآسمون بابچه ای گذاشتم رفتم فرق میکرد اصلا افسرده بود انگار!!! مهدشم ۵ ستاره بود تو یه باغ خیلی بزرگ بود مثلا!!!!
مهد شهرزاد اگه بشناسین
لیانه جان خداروشکر پسرت بهتره چقدر ناراحت شدم الان پیامهاتو خوندم
یوتاب ترگل و نونا جان تولد قند عسلهاتون مبارک باشه