گپ و گفت مامانهای 1401

[nona]

رز جان ممنون عزیزم از نوشته هات
واقعا سخته قبول دارم اون لحظه که همسرم میگه یکم زیادی حساسی بلاخره که باید به یکی اعتماد کنی واقعا خرخره خودم و خودشو میخوام بجوم
بابا حداقل باید حس خوبی بهش داشته باشم بدونم از عهده پرستاری و تربیت و آموزش بچه برمیاد بدونم آدم بدون مشکلیه تحقیقات اصلا کار کمی نیست امروز بهش گفتم اگر نظرت رو فلانیه ( یه خانم که تلفنی صحبت کردن) آدرس دقیق خونه محل کار همسرش محل مارهای قدیمیشو بگیر من فقط چند روز طول میکشه تحقیق کنم میگه ببین از خودش بپرس میگم نیست که ازینایی که پرسیدم واقعیت رو شنیدم!!!!
اره رز واقعا یه تصمیم جدی باید بگیرم حتی به قبمت خانه نشینی کامل و مادام العمر سر دخترم شوخی ندارم ( هرچند قطعا بعد یکی دو سال میتونم کار مناسبی پیدا کنم)
امروز بعش گفتم عزیزم من فقط به تو اعتماد کامل دارم پیشنهادم اینه بشینی خونه یک سال من برگردم سر کارم ( اینقدر امروز اخه گفت تو ادم خونه نیستی گفتم در خال خاضر تنها راه همینه من دخترمو همینطوری به امید خدا نمیسپرم میخوان همه بگن این حساسه یا هرجی)

آخه اون خانم اولیه که ازش پذیرایی کردم حرفمو که بهش شماره ماینیک دادم خواسته به خودم برگردنهددوباره زنگ زده همسرم گفته نگران همسرتونم نکنه از سدت علاقه و وابستگی بیمار بشه ( هرچند همسرمم گفته بود شما نگران وضعیت بیعاری و تنبلی و اعصاب خودت باش)