۱۴۰۰/۶/۲، ۱۰:۰۳ صبح
سلام بچه ها.. من از وقتی یادم میاد کلمه رژیم همیشه ورد زبونم بود.. شاید از 18 سالگی.. گاهی موفق میشدم و گاهی بی اراده و همه چیز برمیگشت... افتادم توی یه سیکل معیوب.. میخوردم و لذت نمیبردم.. اما خوردن شده بود واکنش دفاعی من نسبت به تلخی های زندگی.. شاید باورتون نشه شیرینی توی دهنم بود اما من ازش مزه تلخی میگرفتم چون خوردنش خوشایندم نبود.. نمیدونم.. شاید احمقانه باشه که بگم دست خودم نبود..
در هرحال از دیروز تصمیم گرفتم یکبار برای همیشه سبک زندگیم رو تغییر بدم.. اگر شد که چقدر رویایی... و اگر نشد دیگه نه به اندام زیبا فکر میکنم.. و نه لباسهای قشنگ میخرم که برام انگیزه بشه... خسته شدم از شروع و پایانهایی که عمر بعضیاشون یک روز بود...
ممنونتون میشم اگر توی این راه تنهام نذارید.. به امید اینکه هر کسی به هدفی که داره برسه..
در هرحال از دیروز تصمیم گرفتم یکبار برای همیشه سبک زندگیم رو تغییر بدم.. اگر شد که چقدر رویایی... و اگر نشد دیگه نه به اندام زیبا فکر میکنم.. و نه لباسهای قشنگ میخرم که برام انگیزه بشه... خسته شدم از شروع و پایانهایی که عمر بعضیاشون یک روز بود...
ممنونتون میشم اگر توی این راه تنهام نذارید.. به امید اینکه هر کسی به هدفی که داره برسه..
الهی و ربی من لی غیرک...