۱۴۰۰/۶/۲، ۱۱:۴۷ صبح
(۱۴۰۰/۶/۲، ۱۱:۰۵ صبح)*كيانا* نوشته است: بله گلم.. مشکل پزشکی من کم کاری تیرویید و فقر آهنه که براشون دارو میخورم. اینکه میگم بیشتر حنبه روانی داره.. اینکه میدونی کارت درست نیست اما انجامش میدی و این عذاب وجدان راحتت نمیذاره.. یعنی لذتی از خوردنه نمیبری اما انگار اراده ای برای عدم انجامش نیست.. یجوری از خودت انتقام میگیری.. نمیدونم متوجه منظورم شدی یا نه..آها بله عزیزم من فکر کردم واقعا شیرینی برات یه مزه ی تلخ داره


بله اتفاقا منم تازگیا متوجه شدم پرخوری عصبی دارم... هم نمی تونم نخورم... هم می خورم انگار دارم زهر می خورم... می دونم که نباید بخورم ولی نمی تونم جلوی خودمو بگیرم.. و این تازه الانه که این رو فهمیدم... قبلا اصلا نمی فهمیدم دارم می خورم...
اینم بخاطر این فهمیدم که پسرم که شروع به جیغ زدن می کرد، من میرفتم سراغ غذا!!!!!! که به صدای او فکر نکنم و جای داد زدن دهنم پر بشه... و تازه به این خودآگاهیه رسیدم... خوشحالم ولی متاسفم که اینهمه مدت رو اینجوری به خودم و بدنم ظلم کردم... موقع سختی من همیشه به خوردن پناه بردم... موقع دفاع، برای امتحان، برای زایمان... هرچی فکر می کنم همیشه خوردن توی لحظات سخت زندگیم تسکین دهنده ی من بوده... و الان که کشفش کردم، اصلا عذاب شده برام که بفهمم این خوردن عصبیه یا نه... دوست دارم با خودآگاهی غذا بخورم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم