مرسی بچه ها از همتون
لیانه جون منم خیای خوشحالم مخصوصا که این خونه رو وااااقعا با سیاست های ریز زنانه خریدیم
. حالا یه بار میام تعریف میکنم. ولی راستش دوس داشتم میرم خونه خودم شرایطم یه جور دیگه باشه. مثلا من هنوز نرسیدم برم پرده انتخاب کنم. حالا سالن مشرف نیست به جایی ولی باید اتاق خوابارو بگم روزنامه بچسبونن به شیشه ها تا وقت کنم برم دنبال پرده. یا حتی یه نظم دهنده برای کشو و کمدا وقت نکردم بخرم. قابلمه و کتری قوری و... میخوام عوض کنم. هر روز میگم بچه رو خوابوندم شب میشینم پای لپ تاپ یه سری خرده ریزارو اینترنتی میخرم و تو پینترست میگردم ایده بگیرم برای پرده و دکوراسیون. شب که میشه غش میکنم.
از طرفی هم سالگرد ازدواجمون و هم تولد پسرم همین یکی دو هفته هست. پنجمین سالگرده و از قبل عروسی برنامه داشتم این سالگردو جشن بگیرم و دوباره لباسای عروسی رو بپوشیم و بریم آتلیه و... خلاصه گند میخوره تو همش
وای ماری به نظرم پسر من تو بدترین سنه. هنوز راه نمیره کلا سینه خیز داره همه چی رو لیس میزنه و میره جلو. بعد اصلا هم حرف متوجه نمیشن تو این سن.
صبح که بیدار میشه زنگ میزنم مامانم بیاد ببرتش. شب میرم دنبالش. وسط روز دلم تنگ میشه خودم هی میرم بهش سر میزنم. دیروز یکم مامانم دیر کرد گذاشتمش تو صندلی غذاش سرشو گرم کردم. واقعا اعصابم نمیکشه رو زمین بزارمش همه چی رو بخوره مثل جاروبرقی
رز جان انشالله خیلی زود شما هم میای جزئیات خونه جدیدت رو تعریف میکنی دوست خوش قلب من
لیانه جون منم خیای خوشحالم مخصوصا که این خونه رو وااااقعا با سیاست های ریز زنانه خریدیم

از طرفی هم سالگرد ازدواجمون و هم تولد پسرم همین یکی دو هفته هست. پنجمین سالگرده و از قبل عروسی برنامه داشتم این سالگردو جشن بگیرم و دوباره لباسای عروسی رو بپوشیم و بریم آتلیه و... خلاصه گند میخوره تو همش

وای ماری به نظرم پسر من تو بدترین سنه. هنوز راه نمیره کلا سینه خیز داره همه چی رو لیس میزنه و میره جلو. بعد اصلا هم حرف متوجه نمیشن تو این سن.
صبح که بیدار میشه زنگ میزنم مامانم بیاد ببرتش. شب میرم دنبالش. وسط روز دلم تنگ میشه خودم هی میرم بهش سر میزنم. دیروز یکم مامانم دیر کرد گذاشتمش تو صندلی غذاش سرشو گرم کردم. واقعا اعصابم نمیکشه رو زمین بزارمش همه چی رو بخوره مثل جاروبرقی
رز جان انشالله خیلی زود شما هم میای جزئیات خونه جدیدت رو تعریف میکنی دوست خوش قلب من
