۱۴۰۰/۶/۵، ۰۷:۵۰ عصر
(۱۴۰۰/۶/۵، ۰۶:۰۹ عصر)آیسان 96 نوشته است: رز جان منم اینجوری بودم چه جالب یه نور سیاهی رو در حال حرکت میدیدم البته نمی ترسیدم فکر میکردم اشتباه میکنم
راستش من از بارداری چنین حالتی رو دیدم...
اول توی خوابم بود... بعد انگار توی خونه می چرخید

اشتباه که نمی کردی، یه عکس العمل بدنت بوده... البته انگار وقتهایی میدیدم که خیلییی خسته و بی حالم حالا بخاطر کم خونی بود یا حجم کارای بچه و ناتوانی و صدای جیغ دائمی دیگه نمی دونم... اولش فکر می کردم عزرائیله اومده پسرمو ببره

حواست به کم خونیت باشه فقط

آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم