۱۴۰۱/۷/۲۹، ۰۱:۱۹ صبح
من تخت و کاسکه و میزغذا و این چیزاش رو همه رو فروختم
لباس هم مامان همسر آشنای نیازمند و سرپرست خانوار داره، دادم بهشون و فقط کلا یه دونه پیرهن و شلوار (با این بندایی که وصل میشه به شلوار) نوزادی که اولین خریدمون بود رو نگهداشتم...
اسباب بازی هم خواستم بفروشم، همسر گفت که خیریه میشناسه و بین دوستانش حرفش بوده، دیگه دادم که بده خیریه، فعلا قسمت نشده و وقت نکرده
کتاب هم کتاب تربیتی و بارداری بود که اول توی پیج خودم اعلام کردم هر کی هر چی می خواست گفت و اهدا کردم به شرط اینکه اونها هم بدن به کسایی که نیاز دارن، بقیه رو هم گذاشتم دیوار بفروشم...
لباس هم مامان همسر آشنای نیازمند و سرپرست خانوار داره، دادم بهشون و فقط کلا یه دونه پیرهن و شلوار (با این بندایی که وصل میشه به شلوار) نوزادی که اولین خریدمون بود رو نگهداشتم...
اسباب بازی هم خواستم بفروشم، همسر گفت که خیریه میشناسه و بین دوستانش حرفش بوده، دیگه دادم که بده خیریه، فعلا قسمت نشده و وقت نکرده
کتاب هم کتاب تربیتی و بارداری بود که اول توی پیج خودم اعلام کردم هر کی هر چی می خواست گفت و اهدا کردم به شرط اینکه اونها هم بدن به کسایی که نیاز دارن، بقیه رو هم گذاشتم دیوار بفروشم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم