۱۴۰۱/۸/۳، ۱۱:۵۴ عصر
رز نوشته هاتو با دقت خوندم مرسی که تجربه تو به اشتراک گذاشتی
واقعیتش من زیاد اهل بچه نیستم یعنی در واقع اصلا نیستم ولی دوست دارم مادر شدن تجربه کنم نه از دیدگاه تکامل و ... صرفا دوست داشتن و پرورش یه موجود احیانا شبیه خودم یا همسرم حس خوبی بهم میده البته از زمانی که بهش جدی فکر میکنم استرسم هم زیاد شده ....
ادم بسیار مسئولیت پذیر و دقیقی هستم بخاطر همین فکر میکنم که اذیت میشم
همسرم مدلش ادم کمک کننده ای هست ولی نمیدونم تو این مورد بعدا چطور رفتار میکنه ولی مامانم ... مامانم عشقه باکیفیت تر از منم بچه بزرگ میکنه و خیلی با حوصله است بچه هاشو سالها تنهایی بزرگ کرده و همه شون بسیار موفق هستن نوه های دیگه عاشقشن فقط مشکلی که هست یکم مریض احواله همیشه به من میگه تو هم یکی بیار من تا هستم کمک کنم وقتی اینو میگه غم عالم می ریزه تو دلم
ولی موضوع اصلی اینه که همسرم میگه بچه باید پیش خودمون باشه، منظورش از این حرف اینه یعنی مثل تمام این سالها از کسی کمک نگیریم و خودمون صاف شیم، منم نه توان نه حوصله سابق دارم ...
حالا باید رفت داخل این دریا با نیمچه شنایی که بلدیم ببینم چی میشه
واقعیتش من زیاد اهل بچه نیستم یعنی در واقع اصلا نیستم ولی دوست دارم مادر شدن تجربه کنم نه از دیدگاه تکامل و ... صرفا دوست داشتن و پرورش یه موجود احیانا شبیه خودم یا همسرم حس خوبی بهم میده البته از زمانی که بهش جدی فکر میکنم استرسم هم زیاد شده ....
ادم بسیار مسئولیت پذیر و دقیقی هستم بخاطر همین فکر میکنم که اذیت میشم
همسرم مدلش ادم کمک کننده ای هست ولی نمیدونم تو این مورد بعدا چطور رفتار میکنه ولی مامانم ... مامانم عشقه باکیفیت تر از منم بچه بزرگ میکنه و خیلی با حوصله است بچه هاشو سالها تنهایی بزرگ کرده و همه شون بسیار موفق هستن نوه های دیگه عاشقشن فقط مشکلی که هست یکم مریض احواله همیشه به من میگه تو هم یکی بیار من تا هستم کمک کنم وقتی اینو میگه غم عالم می ریزه تو دلم
ولی موضوع اصلی اینه که همسرم میگه بچه باید پیش خودمون باشه، منظورش از این حرف اینه یعنی مثل تمام این سالها از کسی کمک نگیریم و خودمون صاف شیم، منم نه توان نه حوصله سابق دارم ...
حالا باید رفت داخل این دریا با نیمچه شنایی که بلدیم ببینم چی میشه