توایران آشنا واقعا حرف اولو میزنه.
تجربه من اینه که اولین شغلم بعنوان حل تمرین استادم بودم که خیلی خوشش اومد منو برد شرکتی که با چندتا دیگه از اساتید داشتند.
اونجا مدیرعامل عوض شد، مدیرعامل قبلی منو برد شرکت جدید.
ازونطرف فوق لیسانس م تموم شد و دوتا دانشگاه هم درس مستقل ارائه میدادم.
یکی ش دانشگاه پیام نور بود.
پیام نور بچه هاش اکثرا شغل داشتند و برای گرفتن حکم بالاتر اومده بودند برای ادامه تحصیل..
برای همین با طیف وسیعی از افرادی که تو ایران خودرو، بانک های مختلف و سازمان خودمون کار میکردند آشنا شدم.
مدام چک میکردم دریافتی من چقدره، تو سازمانهای دیگر چقدر بهم میدن..
این وسط برای یکی دونفر هم پروژه ای کار کردم که بعد ببرنم تو سازمان مثل شهرداری، راهداری، سازمان کنترل ترافیک و حمل و نقل ولی افراد بهم نارو زدند پولمو خوردند.. طرحمو به اسم خودشون ارائه داده اند..
و برام هیچ کاریم نکردند..
تا اینکه نهایتا تو همین سازمان فعلیم اینترنتی رزومه دادم، رزومه ام اومد، مصاحبه فنی شدم و منو نیاز داشتند ولی در نهایت بهم گفتند آورکوالیفای over qualify شدی و راهم ندادند.
یکی از همکلاسیهام اینجا بود و یکی از دانشجوهای سال اولی که درس میدادم، اونها فهمیدن.. بهم گفتند که نباید یه سری چیزها رو تو رزومه ت می نوشتی روسا فکر میکنند بعدا سرشون سوار میشی.. بعد هم میگفتند تو سازمان اگر کسی فامیل کسی باشه راهش نمیدن.. دقیقا برعکس.. یه لیست از همه آشناها تهیه کردم ( همکلاسی ها و دانشجوهام ) که اینجا بودند همه رو این بار نوشتم. و پذیرفته شدم..
تازه همینجا هم یه ورش عین اروپاست یه ورش عین زیمبابوه! اون ها که پارتی هاشون خوبه تو اون بخش اروپاشن.. ماها تو بخش داغونش.. دریافتی ها باهم متفاوته، بعضی ها دورکارن.. بعضی ها هفته ای یک روز تعطیلن.. بعضی ها سفرهای خارجی میرن هرسال و هرسال.. بعضی ها حق آنکال دارند، یعنی تماس هایی که ما مجانی جواب میدیم اونها ماهی دوتومن اضافه براش میگیرن..
خلاصه که اول مهارت. دوم و سوم و چهارم روابط عمومی بالا برای جور کردن آشنا!
در مورد شما هلیا جان، ببین کجا آشنا داری، از شهرداری و وزارت نفت گرفته تا دانشگاه یا هتل یا هرجا.. بعد ببین مهارت خودت چیه، مثلا زبانت قویه، میتونی خوب صحبت کنی، ترجمه کنی یا مثلا کیک و شیرینی خوب می پزی میتونی تو بوفه ارائه کنی.. نمیدونم هر کاری که خودت میدونی. یه طیف وسیعی از کارها رو اول لیست کن و هدف بذار.. بعد ببین از کدوم سمت محتمل تره به نتیجه برسی همونو ادامه بده.
تو ایران نمیشه هدف گذاشت که من میرم استاد دانشگاه میشم! من میرم کارمند وزارت علوم یا هرچی میشم!
واقعا درها بسته است که هیچ، درم به روی آدم بازمیکنند، محض تماشا ست واقعا پذیرش پایینه..
باید پذیرش طیف متنوعی از کارها رو داشته باشی..
من خودم تو رشته خودم، تدریس کرده ام، پروژه صفر تا صد انجام داده ام، تولید محتوی کرده ام، با سی شارپ کد زده ام، رو مین فریم کار کرده ام، پایگاه داده طراحی کرده ام، فقط تحلیل و طراحی و مستندسازی کرده ام. هر جا هرکاری نیاز داشته اند انجام داده ام. در حالیکه تخصص خودم هوش مصنوعیه.. اما خب کارهای هوش سرقفلی داره به من نمیدن.. حتی تو سازمان خودمون منو اون قسمت راه نداده اند ولی دربه در همش دنبال نیرو هستند.. نیرو باید از بچه های خودشون باشه.
تجربه من اینه که اولین شغلم بعنوان حل تمرین استادم بودم که خیلی خوشش اومد منو برد شرکتی که با چندتا دیگه از اساتید داشتند.
اونجا مدیرعامل عوض شد، مدیرعامل قبلی منو برد شرکت جدید.
ازونطرف فوق لیسانس م تموم شد و دوتا دانشگاه هم درس مستقل ارائه میدادم.
یکی ش دانشگاه پیام نور بود.
پیام نور بچه هاش اکثرا شغل داشتند و برای گرفتن حکم بالاتر اومده بودند برای ادامه تحصیل..
برای همین با طیف وسیعی از افرادی که تو ایران خودرو، بانک های مختلف و سازمان خودمون کار میکردند آشنا شدم.
مدام چک میکردم دریافتی من چقدره، تو سازمانهای دیگر چقدر بهم میدن..
این وسط برای یکی دونفر هم پروژه ای کار کردم که بعد ببرنم تو سازمان مثل شهرداری، راهداری، سازمان کنترل ترافیک و حمل و نقل ولی افراد بهم نارو زدند پولمو خوردند.. طرحمو به اسم خودشون ارائه داده اند..
و برام هیچ کاریم نکردند..
تا اینکه نهایتا تو همین سازمان فعلیم اینترنتی رزومه دادم، رزومه ام اومد، مصاحبه فنی شدم و منو نیاز داشتند ولی در نهایت بهم گفتند آورکوالیفای over qualify شدی و راهم ندادند.
یکی از همکلاسیهام اینجا بود و یکی از دانشجوهای سال اولی که درس میدادم، اونها فهمیدن.. بهم گفتند که نباید یه سری چیزها رو تو رزومه ت می نوشتی روسا فکر میکنند بعدا سرشون سوار میشی.. بعد هم میگفتند تو سازمان اگر کسی فامیل کسی باشه راهش نمیدن.. دقیقا برعکس.. یه لیست از همه آشناها تهیه کردم ( همکلاسی ها و دانشجوهام ) که اینجا بودند همه رو این بار نوشتم. و پذیرفته شدم..
تازه همینجا هم یه ورش عین اروپاست یه ورش عین زیمبابوه! اون ها که پارتی هاشون خوبه تو اون بخش اروپاشن.. ماها تو بخش داغونش.. دریافتی ها باهم متفاوته، بعضی ها دورکارن.. بعضی ها هفته ای یک روز تعطیلن.. بعضی ها سفرهای خارجی میرن هرسال و هرسال.. بعضی ها حق آنکال دارند، یعنی تماس هایی که ما مجانی جواب میدیم اونها ماهی دوتومن اضافه براش میگیرن..
خلاصه که اول مهارت. دوم و سوم و چهارم روابط عمومی بالا برای جور کردن آشنا!
در مورد شما هلیا جان، ببین کجا آشنا داری، از شهرداری و وزارت نفت گرفته تا دانشگاه یا هتل یا هرجا.. بعد ببین مهارت خودت چیه، مثلا زبانت قویه، میتونی خوب صحبت کنی، ترجمه کنی یا مثلا کیک و شیرینی خوب می پزی میتونی تو بوفه ارائه کنی.. نمیدونم هر کاری که خودت میدونی. یه طیف وسیعی از کارها رو اول لیست کن و هدف بذار.. بعد ببین از کدوم سمت محتمل تره به نتیجه برسی همونو ادامه بده.
تو ایران نمیشه هدف گذاشت که من میرم استاد دانشگاه میشم! من میرم کارمند وزارت علوم یا هرچی میشم!
واقعا درها بسته است که هیچ، درم به روی آدم بازمیکنند، محض تماشا ست واقعا پذیرش پایینه..
باید پذیرش طیف متنوعی از کارها رو داشته باشی..
من خودم تو رشته خودم، تدریس کرده ام، پروژه صفر تا صد انجام داده ام، تولید محتوی کرده ام، با سی شارپ کد زده ام، رو مین فریم کار کرده ام، پایگاه داده طراحی کرده ام، فقط تحلیل و طراحی و مستندسازی کرده ام. هر جا هرکاری نیاز داشته اند انجام داده ام. در حالیکه تخصص خودم هوش مصنوعیه.. اما خب کارهای هوش سرقفلی داره به من نمیدن.. حتی تو سازمان خودمون منو اون قسمت راه نداده اند ولی دربه در همش دنبال نیرو هستند.. نیرو باید از بچه های خودشون باشه.