۱۴۰۱/۸/۲۰، ۰۳:۳۱ صبح
مرسی دوستای گلم که انقد به من محبت داشتید و دارید
بچه ها من هر چهار ساعت دوتا قرص رو زیر زبونی استفاده کردم
دوتای اول بچه رو قلقلکم نداد حتی درد خاصی هم نداشتم
با دوتای بعد فقط یه خونریزی کوتاه داشتم
ولی درد شروع شد
دوتای آخر یهو همونطور که میس شین جان گفت یه فشار حداکثری رو حس کردم و یه دفع اندازه کف دست جگر طور
بعدش حس راحتی داشتم حتی حمام رو با مواد شوینده خودم شستم
اومدم دراز کشیدم نیم ساعت بعد خونریزی انفجاری و درد وحشتناک
من میگم شدید شما فقط میشنوید شدید جوری که جیغ میزدم طفلک پسرم میترسید گریه میکرد
شوهرم دید اینطوری شدم گفت بریم بیمارستان شاید اتفاق دیگه ای افتاده
من از درد نمیتونستم صاف وایسم لباس تنم کنن همش پیچ و تاب میخوردم
رفتیم بیمارستان نیکان
فرستادم بلوک زایمان
دکتره با زور دست کرد گفت دهانه رحم انگار بسته ست هنوز سقط نکردی
منم این وسط از شدت درد و ناراحتی سقط نشدن زار میزدم
بعد ازم پرسیدن دارویی که مصرف نکردی
منم گفتم آره مزوپروسترول خوردم
یهو دکتره انقد بد برخورد کرد گفت تو منو اسکل کردی
گفتم حال منو که میبینید خب نپرسیدید الان پرسیدید گفتم
بعد فرستادن آزمایش بتا و سونو
بتا دادم روی شیش هزار بود!!
گفتن چقد بالاست این بتا به هفته پنج نمیخوره
شوهرم دیگه داشت اینترنتی دنبال پرستار بچه میگشت میگفت این بچه موندنی شده انگار
یهو دردم افتاد
آروم شدم
بعد دکتره گفت حتما دفع کرده بودی که یهو آروم شدی
رفتم سونو واژینال که نتونستم بزارم انجام بده واسه همین سونو شکمی کرد گفت ساک بارداری نمیبینم حتما دفع کردی
فقط ۴۸ ساعت دیگه دوباره بتا بده باید اومده باشه پایین
منو میگید اصلا روحیه گرفتم اون درد باقی مونده رو هم با شیاف کنترل کردم
برگشتیم خونه ولی بدنم خالی کرده بود
نا نداشتم چشمام رو باز بزارم
تا بعد ازظهر هم بی جون بودم
شام جاتون خالی رفتیم بیرون غذای مورد علاقه م رو زیاد خوردم خیلی بهتر شدم
فقط انگار افتادم روی دور بدشانسی
گوشیم توی خیابون از دستم افتاد ماشین از روش رد شد ال سی دی ش خورد شد
۴ تومن توی گلوش گیر کرده
فردا باید ببرمش بدم درست کنن
خیلی ناراحتم چرا اینطوری میشه همش اتفاقای بد
بچه ها من هر چهار ساعت دوتا قرص رو زیر زبونی استفاده کردم
دوتای اول بچه رو قلقلکم نداد حتی درد خاصی هم نداشتم
با دوتای بعد فقط یه خونریزی کوتاه داشتم
ولی درد شروع شد
دوتای آخر یهو همونطور که میس شین جان گفت یه فشار حداکثری رو حس کردم و یه دفع اندازه کف دست جگر طور
بعدش حس راحتی داشتم حتی حمام رو با مواد شوینده خودم شستم
اومدم دراز کشیدم نیم ساعت بعد خونریزی انفجاری و درد وحشتناک
من میگم شدید شما فقط میشنوید شدید جوری که جیغ میزدم طفلک پسرم میترسید گریه میکرد
شوهرم دید اینطوری شدم گفت بریم بیمارستان شاید اتفاق دیگه ای افتاده
من از درد نمیتونستم صاف وایسم لباس تنم کنن همش پیچ و تاب میخوردم
رفتیم بیمارستان نیکان
فرستادم بلوک زایمان
دکتره با زور دست کرد گفت دهانه رحم انگار بسته ست هنوز سقط نکردی
منم این وسط از شدت درد و ناراحتی سقط نشدن زار میزدم
بعد ازم پرسیدن دارویی که مصرف نکردی
منم گفتم آره مزوپروسترول خوردم
یهو دکتره انقد بد برخورد کرد گفت تو منو اسکل کردی
گفتم حال منو که میبینید خب نپرسیدید الان پرسیدید گفتم
بعد فرستادن آزمایش بتا و سونو
بتا دادم روی شیش هزار بود!!
گفتن چقد بالاست این بتا به هفته پنج نمیخوره
شوهرم دیگه داشت اینترنتی دنبال پرستار بچه میگشت میگفت این بچه موندنی شده انگار
یهو دردم افتاد
آروم شدم
بعد دکتره گفت حتما دفع کرده بودی که یهو آروم شدی
رفتم سونو واژینال که نتونستم بزارم انجام بده واسه همین سونو شکمی کرد گفت ساک بارداری نمیبینم حتما دفع کردی
فقط ۴۸ ساعت دیگه دوباره بتا بده باید اومده باشه پایین
منو میگید اصلا روحیه گرفتم اون درد باقی مونده رو هم با شیاف کنترل کردم
برگشتیم خونه ولی بدنم خالی کرده بود
نا نداشتم چشمام رو باز بزارم
تا بعد ازظهر هم بی جون بودم
شام جاتون خالی رفتیم بیرون غذای مورد علاقه م رو زیاد خوردم خیلی بهتر شدم
فقط انگار افتادم روی دور بدشانسی
گوشیم توی خیابون از دستم افتاد ماشین از روش رد شد ال سی دی ش خورد شد
۴ تومن توی گلوش گیر کرده
فردا باید ببرمش بدم درست کنن
خیلی ناراحتم چرا اینطوری میشه همش اتفاقای بد