۱۴۰۰/۳/۱۵، ۰۹:۱۷ صبح
(۱۴۰۰/۳/۱۵، ۰۱:۰۸ صبح)شیرین دخت نوشته است: عزیزم بعدازبچه دیگه هیچوقت برای خودت نیستی بچه هاهرچقدربزرگترمیشن دردسرهاشونم بیشترمیشه روزی برسه که برای این روزات حسرت بخوری اینومنی میگم که دوتا نوه دارم
خدا بچه ها و نوه هاتون رو براتون نگه داره شیرین دخت جان


بله دقیقا دیگه خود قبلی فراموش شد...
بچه ها به شدت وقتگیر و انرژی بر هستن
راستش من چون کاملا و واقعا دست تنها بزرگش کردم و خودم بودم و همسرم، بعد کرونا هم کلا حتی یه مهمونی هم نرفتیم، الان نسبت به قبل خیلیییییی راضی ام... چون خیلی خیلی پیشرفت کرده... اولا هیچ قسمتی از بدنش رو نمی تونست تکون بده، دردش رو بگه... غذا بخوره و روزی 7-8 ساعت بهم وصل بود... خواب ها یه ربع یه ربع و اصلا هم نمیشد تکون خورد... با هیچی نمیشد سرش رو گرم کرد... کولیک تا آخر 3 ماهگی و ریفلاکس و عدم تحمل لاکتوز تا9-10 ماهگی ما رو به خدا رسوند و بخاطرش رژیم سنگین داشتم و اصلا هیچی نمیشد بخورم، برای درست کردن غذا هم وقت نداشتم...
الان ولی کولیک و ریفلاکس و عدم تحمل لاکتوزش تموم شد... چیزی بخواد حداقل با اشاره می فهمونه... دردش رو میگه که کجاش درد گرفته... خودش غذا می خوره و دیگه شیر معمولا 1 بار بیشتر نمی خوره و کلا یه ربع تا نیم ساعت درگیرم... خواب شب نسسسبتا پیوسته و 7 یا 8 شب تا 6 اینطورا می خوابه البته بعضی شبا 1-2 بار بیدار میشه اما خداااا رو هزار بار شکر

الان کم کم براش کلیپ های کوتاه میذارم در حد روزی نیم تا 1 ساعت، بازی های ساده می تونه با گوشی انجام بده، یه وقتا 5-10 دقیقه خودش کتاب میگیره دستش و ورق میزنه و به من کاری نداره
