۱۴۰۰/۶/۱۸، ۱۰:۰۷ صبح
(۱۴۰۰/۶/۱۸، ۰۲:۴۶ صبح)(کژال) نوشته است: ممنونم دوستانکژال جان خدا قوت خسته نباشی خواهر
از طهر که از دکتر برگشتم اشکم بند نمیاد. از نظر عصبی خیلی ضعیفم و چند شبه که نخوابیدم
من زیر سینه به پسرم شیر میدادم البته شیر خشک هم 30 سی سی هر وعده میدادم. امروز شیردوش خریدم که ببینم چند سی سی شیر دارم خودم. دوبار از ظهر شیر خودمو دادم. برای یه وعدش هم دوشیدم آماده گذاشتم بیدار شد بخوره.
کمکیشم طبق ساعت خورده
حمومش کردیم
لباسشو کم کردم
دکتر گفت دمای خونه 24 باشه. که برای خودم سرده. خیلی خونریزی داشتم حین عمل و سرمایی شدم. دمارو رو 26 نگه داشتم. ازین درمان های سنتی هم کم خطراشو انجام دادیم. مادرشوهرم گفت پاهاشو با عرق کاسنی بشوریم. خودمم شربت آبلیمو و شیرخشت خوردم. صبح ساعت 10 وقت داریم.
باز اگه کاری به ذهنتون میرسه بگید لطفا. من تا صبح بیدارم گروهو چک میکنم.

عزیزم می دونم داری زیاد غصه می خوری اما باور کن که توی این مسیر تنها نیستی... دائم یادآوری کن خیلیا با شرایط بدتر حتی، بااالاااااخره این روزاشون هم تموم شده... چند تا نفس عمیق بکش و به روزی که سالم سالم میاد خونه فکر کن

فقط کاش خودت لباس بیشتر بپوشی ولی دمای خونه رو خنک تر کنی برای بچه... فقط همین به ذهنم رسید... چون 26 زیاده... ما اگه 26 باشه پسرم غرغر می کنه و از خواب می پره... اونم لخت... بالای 22 درجه بیدار میشه دیگه

آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم