منشى انقدر بداخلاق بود كه گفتم مورد من اورژانسيه ميام ميشينم تا يكم خلوت شه ميگه خانوم بيرون شلوغه شما سوار ماشينتون ميشين ميرين ما بايد تو اين شلوغى پياده بريم خونمون برا فردا ساعت ٢ ونيم وقت داد اونم با كلى اصرار
تا فردا همينطورى استراحت كنم چيكار كنم
باشه يوتاب و نونا جون ممنونم نه استرس ندارم
تا فردا همينطورى استراحت كنم چيكار كنم
باشه يوتاب و نونا جون ممنونم نه استرس ندارم