(۱۴۰۱/۹/۶، ۰۲:۵۰ صبح)Seti69 نوشته است: قربون مهربونیت یوتاب جانمعزیزمی
منم تو ذهنمه خونه بگیرم
ولی با وجود بچه نمیتونم چندمدل غذا و دسر اینا بذارم، به نظرت بده یه جور چاوکباب از بیرون بگیرم
نه بابا ستی جونم
چه بدی
والا عالیه
با بچه 1ساله مگه میشه اون کارارو کرد
منکه م ش کشک بلدمجون گذاشت منم رفتم اونجا سمبوسه با کمک اهالی درست کردم و چندتا شات کوچولو ژله ابی برای عکس همین
(۱۴۰۱/۹/۶، ۰۳:۱۸ صبح)**ماهور** نوشته است: بچه ها اون روز خونه ی خ ش بودم، دخترش تقریبا ۲ سالشه، خ ش قشنگ بهش گفت بدو بریم پوشکتو عوض کنم، قشنگ خودش از روی مبل که روش نشسته بود اومد پایین دویید تو اتاق که عوض بشه. انقدر باحال بود. در صورتی که یادمه تا چند وقت پیش بخاطر پوشک شدن چه گریه زاری راه مینداخت.راست میگی ماهوری
پس من امیدوار باشم؟

