۱۴۰۱/۹/۲۵، ۰۲:۴۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۹/۲۵، ۰۲:۴۹ عصر، توسط نسیمه جااان.)
من ذوق زدگی رو پریشب تو چشمای همسرم دیدم
وقتی دکتر صداش زد بیاد داخل ،من دیگه کاری ب مانیتور نداشتم
زوم کرده بودم روی همسرم
وقتی دیدش ،یه لبخند قشنگی نشسته بود رو لباش
ک دوس داشتم بلند شم همون لحظه ماچش کنم
تازه جنسیت رو هم اینجوری گفت ،گفت ش این استخون های ران بچه س ،اینم باسنش
این چیه این وسط؟
همسرمم غش غش خندید گفت پسره پس
وقتی دکتر صداش زد بیاد داخل ،من دیگه کاری ب مانیتور نداشتم
زوم کرده بودم روی همسرم
وقتی دیدش ،یه لبخند قشنگی نشسته بود رو لباش
ک دوس داشتم بلند شم همون لحظه ماچش کنم
تازه جنسیت رو هم اینجوری گفت ،گفت ش این استخون های ران بچه س ،اینم باسنش
این چیه این وسط؟
همسرمم غش غش خندید گفت پسره پس
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎