۱۴۰۱/۹/۲۵، ۰۳:۵۴ عصر
من سر دخترم ماه پنجم باردار شدم و ناامید بودم کاملا و هیچ حس پریودو چیزی نداشتم. روز قبلشم گریه کردم و سرمو کوبیدم دیوار (خجالت) و می گفتم ما هیچ وقت باردار نمیشیم. بعد فرداش که موعد پریودم بود یه بیبی چک گذاشتمو بعد انداختمش یه گوشه توالتو رفتم و هیچ امیدی نداشتم و بعد چند دقیقه اومدم دیدم مثبته و تعجب کردم. از دستشویی به شوهرم گفتم دو تاست دوتا. شوهرمم که خبر نداشت من بیبی چک گذاشتم گفت چی سوسک دیدی، حالا اینجا سوسک نیست و بعد هم من از سوسک نمی ترسم و چرا سوسک شنید نمی دونم. خلاصه اومد دید مثبته و بغلم کرد و گریه کرد.
سر پسرمم دوباره ناامید بودم و به شدت بی جون بودم یه روزی و سر اون شک مردم و نصفه شب یه بیبی چک گذاشتم و یه هاله متمایل به طوسی مشکوک زد ولی خب چون هیچ وقت نشده بود من هاله ای چیزی الکی ببینم شک کردم و رفتم تو اتاق خواب منتظر نشستم تا شوهرم یه تکونی بخوره بین خوابشو بهش بگم. دیگه تکون خورد و نشون دادمو یکم امیدوار شد ولی برای چند روز این جوری موند بیبی چکمو جفتمون مردد بودیم که باردارم یا نیستم. سه روز بعد موعد پریودم عید فطر بود و اینجام تعطیل رسمی بود و زمین بازی بودیم و شوهرم و دخترم فوتبال بازی می کردن منم رفتم و شوهرم گفت تو آرومتر بدو شاید یه وقت باردار باشی و دیگه رفتیم خونه گفتم برم بیبی چک بذارم، شوهرم گفت صبر کن فردا صبح بذار. ولی من گذاشتمو دیگه یه هاله معقول انداخت و خوشحال شدیم جفتمون و کار خاصی نکردیم.
سر پسرمم دوباره ناامید بودم و به شدت بی جون بودم یه روزی و سر اون شک مردم و نصفه شب یه بیبی چک گذاشتم و یه هاله متمایل به طوسی مشکوک زد ولی خب چون هیچ وقت نشده بود من هاله ای چیزی الکی ببینم شک کردم و رفتم تو اتاق خواب منتظر نشستم تا شوهرم یه تکونی بخوره بین خوابشو بهش بگم. دیگه تکون خورد و نشون دادمو یکم امیدوار شد ولی برای چند روز این جوری موند بیبی چکمو جفتمون مردد بودیم که باردارم یا نیستم. سه روز بعد موعد پریودم عید فطر بود و اینجام تعطیل رسمی بود و زمین بازی بودیم و شوهرم و دخترم فوتبال بازی می کردن منم رفتم و شوهرم گفت تو آرومتر بدو شاید یه وقت باردار باشی و دیگه رفتیم خونه گفتم برم بیبی چک بذارم، شوهرم گفت صبر کن فردا صبح بذار. ولی من گذاشتمو دیگه یه هاله معقول انداخت و خوشحال شدیم جفتمون و کار خاصی نکردیم.