۱۴۰۱/۱۰/۳، ۱۲:۴۷ عصر
نسیمه جون مرسی ازت
اره من خییییییلی مراعات میکنم
قبلا میرفتم دفتر خیلی حس مفید بودن داشتم هفته ای ۳ بار پیاده روی میرفتم حسابی بخودم میرسیدم ماسک و روغن مو و ..همیشه به راه بود
غذاهای جدید میرفتم
درس میخوندم واسه آزمون
ولی از وقتی دخترم بدنیا اومده استرس عجیبی دارم فقط منتظر بزرگ شدنش هستم
وقتی کوچیک بود بخاطر کولیک وحشتناک حالم بد بود و الان تازه خداروشکر باهاش راحت تر ارتباط میگیرم ولی ی سال گذشته از همه آدما دور شدم بخاطر راحتی دخترم
الان ک دخترم بزرگ شده بخاطر اینکه از جامعه دور نباشه دوس دارم با اقوام ارتباط داشته باشم اما تو همون جمع خودمونی هم حس میکنم اصلا حرفی ندارم حس میکنم چقدر پایینترم از همه
میام خونه هم بی برو برگرد بغضم میگیره ک چرا فلان حرفو زدم چرا فلانی بهم فلان شوخی کرد
پول اره ماهیانه میگیرم ولی تقریبا همش خرج دخترم میشه
این ماه چندتا مراسم اقوام سمت خودم داشتن برای خودم و دخترم بردم لباس ست دوختم همه تعریف میکردن ولی بازم حس رضایت درونی رو نداشتم
اره من خییییییلی مراعات میکنم
قبلا میرفتم دفتر خیلی حس مفید بودن داشتم هفته ای ۳ بار پیاده روی میرفتم حسابی بخودم میرسیدم ماسک و روغن مو و ..همیشه به راه بود
غذاهای جدید میرفتم
درس میخوندم واسه آزمون
ولی از وقتی دخترم بدنیا اومده استرس عجیبی دارم فقط منتظر بزرگ شدنش هستم
وقتی کوچیک بود بخاطر کولیک وحشتناک حالم بد بود و الان تازه خداروشکر باهاش راحت تر ارتباط میگیرم ولی ی سال گذشته از همه آدما دور شدم بخاطر راحتی دخترم
الان ک دخترم بزرگ شده بخاطر اینکه از جامعه دور نباشه دوس دارم با اقوام ارتباط داشته باشم اما تو همون جمع خودمونی هم حس میکنم اصلا حرفی ندارم حس میکنم چقدر پایینترم از همه
میام خونه هم بی برو برگرد بغضم میگیره ک چرا فلان حرفو زدم چرا فلانی بهم فلان شوخی کرد
پول اره ماهیانه میگیرم ولی تقریبا همش خرج دخترم میشه
این ماه چندتا مراسم اقوام سمت خودم داشتن برای خودم و دخترم بردم لباس ست دوختم همه تعریف میکردن ولی بازم حس رضایت درونی رو نداشتم